کلمه جو
صفحه اصلی

tizzy


(عامیانه) هیاهو (به ویژه هیاهو درباره ی چیز کم اهمیت)، سرو صدای بیجا، غوغای پوچ

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) هیاهو (به‌ویژه هیاهو درباره‌ی چیز کم اهمیت)، سرو صدای بیجا، غوغای پوچ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: tizzies
• : تعریف: (informal) a nervous, confused, or agitated mental state.
مشابه: bother, stew

- He's in a tizzy over the party preparations.
[ترجمه ترگمان] به این ترتیب همه چیز را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه گوگل] او در حال آماده سازی حزب است

• excited state, tumultuous state
if you get in a tizzy or get into a tizzy, you get excited, worried, or nervous about something, especially something that is not important; used in informal english.

جملات نمونه

1. He was in a right tizzy, muttering and swearing.
[ترجمه ترگمان]به تیزی حرف می زد، زیر لب غرغر می کرد و فحش می داد
[ترجمه گوگل]او در یک کلام درست، مبهوت و دروغ گفتن بود

2. She was in a real tizzy before the meeting.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه این ملاقات رو شروع کنیم خیلی تیزی داشت
[ترجمه گوگل]او قبل از جلسه در یک tizzy واقعی بود

3. She got herself in a real tizzy because she couldn't find her car keys and she thought they'd been stolen.
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه کلید ماشینش رو پیدا نکرده بود و فکر می کرد که اونا دزدیده شدن
[ترجمه گوگل]او خود را در یک tizzy واقعی گرفت، زیرا او نمی تواند کلید ماشین خود را پیدا کند و او فکر کرد آنها دزدیده شده اند

4. Male journalists have been sent into a tizzy by the idea of female fighter pilots.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران مرد به دلیل ایده خلبانان زن، به یک tizzy فرستاده شده اند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران مردانه ایده ای از خلبانان جنگنده های زنانه را به یک موتور جستوجو فرستاده اند

5. Alvin was in a big tizzy.
[ترجمه ترگمان] الو ین همه چیز رو به خطر انداخته بود
[ترجمه گوگل]آلوین در یک تیزهوش بزرگ بود

6. Her mother was in a tizzy over Liz's divorce.
[ترجمه ترگمان]مادرش در جریان طلاق لیز دچار تردید شده بود
[ترجمه گوگل]مادرش در طلاق لیز بود

7. Nothing gets the sports world in a tizzy quite like a guarantee.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز دنیای ورزش را به طور کامل به عنوان تضمینی در نظر نگرفته است
[ترجمه گوگل]هیچ چیز دنیای ورزش را به عنوان یک تضعیف کاملا تضمین نمی کند

8. That put the whole office in a tizzy.
[ترجمه ترگمان] که کل دفتر رو به شک انداخت
[ترجمه گوگل]این کل دفتر را در یک تیزه قرار داد

9. The kind of tizzy that this place gets into drives me up the wall.
[ترجمه ترگمان]نوعی of که این مکان مرا به سمت بالا هدایت می کند
[ترجمه گوگل]نوعی تیزهوایی که این محل به من میاد دیوار رو می بره

10. Oh, I'm so excited about the party tonight. I'm all in a tizzy.
[ترجمه ترگمان]اوه، من امشب در مورد مهمونی هیجان زدم من همه چیز تیزی دارم
[ترجمه گوگل]اوه، من امشب در مورد حزب بسیار هیجان زده هستم من همه چیز را درک میکنم

11. Their justification being that the clocks in our computers were binary coded and that after 9 they'd trip to 00 and that'd confuse the all out of them, sending them in a total tizzy.
[ترجمه ترگمان]توجیه آن ها این بود که ساعت در کامپیوترهای ما کدگذاری شده بود و بعد از ساعت ۹ به ۰۰ و تمام آن ها را گیج کرده، و آن ها را در مجموع tizzy قرار داده بود
[ترجمه گوگل]توجیه آنها این بود که ساعتهای ما در کامپیوترهای ما کدگذاری باینری بود و پس از 9، آنها به 00 سفر می کردند و همه آنها را از هم جدا می کردند، آنها را به طور کامل از بین می برد

12. When I walked in, all the girls in the office were in a tizzy.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد خانه شدم، تمام دخترهای دفتر به این تیزی مشغول بودند
[ترجمه گوگل]وقتی وارد اتاق شدم، تمام دختران دفترم را در آغوش گرفتند


کلمات دیگر: