1. to implement new plans
نقشه های جدیدی را اجرا کردن
2. a farm implement
ابزار کشاورزی
3. the government is going to implement reforms
دولت اصلاحات را پیگیری خواهد کرد.
4. The government has agreed to implement the recommendation in the report.
[ترجمه ترگمان]دولت موافقت کرده است که این توصیه ها را در این گزارش اجرا کند
[ترجمه گوگل]دولت موافقت کرده است که این توصیه را در گزارش ارائه دهد
5. The government promised to implement a new system to control financial loan institutions.
[ترجمه ترگمان]دولت قول داده است که یک سیستم جدید برای کنترل موسسات مالی مالی اجرا کند
[ترجمه گوگل]دولت وعده داده است که یک سیستم جدید برای کنترل موسسات مالی وام را اجرا نماید
6. Quills were the chief writing implement from the 6 th century AD until the advent of steel pens in the mid 19 th century.
[ترجمه ترگمان]Quills از قرن ۶ بعد از میلاد تا ظهور قلم های فولادی در اواسط قرن ۱۹ میلادی ساخته شد
[ترجمه گوگل]کویلس ها نوشتن نویسه های اصلی از قرن هشتم میلادی تا ظهور قلم های فولادی در اواسط قرن نوزدهم بود
7. He tried to implement a technocratic economic policy.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد سیاست اقتصادی technocratic (technocratic)را به اجرا درآورد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا سیاست اقتصادی تکنوکرات را اجرا کند
8. The government failed to implement the plan.
[ترجمه ترگمان]دولت نتوانست این طرح را اجرا کند
[ترجمه گوگل]دولت موفق به اجرای این طرح نشد
9. The government is planning to implement a second pullback from the area.
[ترجمه ترگمان]دولت در حال برنامه ریزی برای اجرای طرحی دوم از این ناحیه است
[ترجمه گوگل]دولت در حال برنامه ریزی برای بازپس گیری دوم از منطقه است
10. Leadership is about the ability to implement change.
[ترجمه ترگمان]رهبری در مورد توانایی اجرای تغییر است
[ترجمه گوگل]رهبری در مورد توانایی پیاده سازی تغییر است
11. The best implement for digging a garden is a spade.
[ترجمه ترگمان]بهترین اجرای برای حفر یک باغ، بیل است
[ترجمه گوگل]بهترین پیاده سازی برای حفاری باغ یک بیل است
12. Steps are being taken to implement a ceasefire through diplomatic channels.
[ترجمه ترگمان]گام هایی برای اجرای آتش بس از طریق کانال های دیپلماتیک برداشته می شوند
[ترجمه گوگل]برای تطبیق آتش بس از طریق کانال های دیپلماتیک اقداماتی صورت گرفته است
13. We have decided to implement the committee's recommendations in full .
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفته ایم که توصیه های کمیته را به طور کامل اجرا کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفته ایم که توصیه های کمیته را به طور کامل انجام دهیم
14. The government gave assurances that it would implement the recommendations in full.
[ترجمه ترگمان]دولت اطمینان داد که این توصیه ها را به طور کامل اجرا خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دولت اطمینان داد که این توصیه ها را به طور کامل اجرا می کند
15. The decision will be difficult to implement.
[ترجمه ترگمان]اجرای این تصمیم دشوار خواهد بود
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری برای اجرا سخت خواهد بود
16. Name the five separate wages boards which implement the Wage Councils Act, 195 in the hotel and catering industry.
[ترجمه ترگمان]پنج هیات حقوق جداگانه را نام ببرید که قانون پاداش دست مزد، ۱۹۵ نفر در هتل و صنعت غذا را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]نام پنج صندوق دستمزد جداگانه که قانون شوراهای حقوق بازنشستگی را اجرا می کنند، 195 در هتل و صنعت پذیرایی
17. Implement the changes to the filing references proposed by the Filing Working Party, to achieve some degree of commonality.
[ترجمه ترگمان]اجرای تغییرات مربوط به منابع بایگانی پیشنهادی توسط حزب کار Filing برای دستیابی به درجه ای از مشترکات آن ها
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن مقداری از همبستگی، تغییرات را در منابع ارجاع پیشنهاد شده توسط گروه کاریابی ارائه کنید