1. The moral law had been covered with casuistry and hypocrisy.
[ترجمه ترگمان]قانون اخلاقی با تفسیر دین و دورویی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]قانون اخلاقی با ریاکاری و ریاکاری پوشانده شده است
2. The old casuistry of latency is itself a product of the sexual imaginary of surfaces and depths, and always implies a diagnosis of symptoms and prognosis for their correction .
[ترجمه ترگمان]روش latency بر پایه علت تاخیر، خود را به عنوان محصولی از تصور جنسی سطوح و عمق ترسیم می کند و همیشه به نشانه تشخیص نشانه ها و پیش بینی برای تصحیح آن ها اشاره می کند
[ترجمه گوگل]قدیمی بودن زمان تأخیر به خودی خود یک محصول خیالی و جنسی از سطوح و عمق است و همیشه تشخیص علائم و پیش آگهی برای اصلاح آنها را نشان می دهد
3. Casuistry: cases of conscience : the art of applying Scripture to various contexts in life.
[ترجمه ترگمان]casuistry: موارد وجدانی: هنر اعمال کتاب مقدس به زمینه های مختلف در زندگی
[ترجمه گوگل]موارد مربوط به گنجاندن وجدان هنر استفاده از کتاب مقدس به زمینه های مختلف زندگی است
4. On a "bottom up" alternative drawn from Medieval casuistry, it is richly described paradigm cases, not principles, that have the central role in moral reasoning.
[ترجمه ترگمان]در یک گزینه \"پایین\" که از \"تفسیر دین بر پایه اخلاق\" قرون وسطی کشیده شده است، این الگوها به طور گسترده ای مورد توصیف قرار می گیرند، نه اصول، که نقش اصلی در استدلال اخلاقی دارند
[ترجمه گوگل]در جای جای �پایین� که از ادبیات قرون وسطی به کار رفته است، آن ها به طور غریزی موارد پارادایم را توصیف می کنند، نه اصول، که نقش اساسی در استدلال اخلاقی دارند
5. Certainly, Mr Patten, a Roman Catholic, ought to be able to appreciate casuistry.
[ترجمه ترگمان]مسلما، آقای پا تن، یک کاتولیک رومی، باید قادر باشد از روش تفسیر دین بر پایه اخلاق استفاده کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا، آقای پاتن، کاتولیک رومی، باید بتواند به قول معروف توجه کند
6. This is not the keeping of the letter by escaping through the loopholes which we have opened up through clever casuistry.
[ترجمه ترگمان]این امر مانع از فرار نامه از طریق روزنه های گریزی نیست که از طریق روش تفسیر دین بر پایه \"روش تفسیر دین بر پایه\" باز کرده ایم
[ترجمه گوگل]این حرمت نامه را از طریق گریز از طریق نقاط ضعف که ما از طرز تفکر هوشمندانه باز کرده ایم، حفظ نمی کنیم
7. The considerable public and social implications of this piece of casuistry require no comment.
[ترجمه ترگمان]ملاحظات عمومی و اجتماعی قابل توجه این بخش از تفسیر دین بر پایه تفسیر دین، نیازی به اظهار نظری ندارد
[ترجمه گوگل]مفاهیم قابل توجه عمومی و اجتماعی این قطعه ادبیات نیازی به توضیح ندارند
8. The Minister was engaged in nothing more or less than casuistry.
[ترجمه ترگمان]وزیر در هیچ کاری بیش از تفسیر دین بر پایه دین بر جای نگذاشته بود
[ترجمه گوگل]وزیر چیزی بیشتر یا کمتر از مسائل مربوط به مسائل مربوط به مشاغل بود
9. Casuist:a person who is expert in or given to casuistry.
[ترجمه ترگمان]casuist: فردی که متخصص در زمینه تفسیر و تفسیر دین بر پایه اخلاق است
[ترجمه گوگل]Casuist فردی است که به متخصص و یا داده شده به casuistry