کلمه جو
صفحه اصلی

barred


معنی : مسدود، بسته
معانی دیگر : نرده دار، ممنوع، قدغن، محروم، راه راه، نواردار، دارای نوارهای موازی

انگلیسی به فارسی

بسته، مسدود، ممنوع


ممنوع، مسدود، بسته


انگلیسی به انگلیسی

• covered with bars; forbidden; striped
windows or doors that are barred have bars across them to prevent people from getting in or out.

صفت ( adjective )
(1) تعریف: protected with bars, as a window.

(2) تعریف: prohibited or excluded.

- barred from practicing medicine
[ترجمه ترگمان] از تمرین پزشکی منع شده بود،
[ترجمه گوگل] از تمرین پزشکی ممنوع است

(3) تعریف: marked by dark crosswise stripes, as the feathers of a grouse or other bird.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] ممنوع از اقامه

مترادف و متضاد

مسدود (صفت)
closed, shut, barred

بسته (صفت)
solid, bound, connected, closed, shut, barred, frozen, pent

جملات نمونه

1. barred windows
پنجره های نرده دار

2. they barred the way
راه را سد کردند.

3. he was barred from attending the meeting
او را به جلسه راه ندادند،از حضور او در جلسه جلوگیری کردند.

4. he was barred from britain
ورود او را به انگلیس ممنوع کردند.

5. no holds barred
(عامیانه) بی قاعده و قانون،بی حد و حصر،بدون محدودیت

6. farmers, each carrying a cudgel, barred our way
کشاورزانی که هریک چماقی در دست داشتند راه را بر ما بستند.

7. The house has been barred and bolted to prevent re-entry.
[ترجمه ترگمان]خانه مسدود شده است و چفت شده است تا از ورود مجدد جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]خانه برای جلوگیری از ورود مجدد به خانه مجاز است

8. He has been barred from practicing medicine.
[ترجمه ترگمان]او از طبابت ممنوع شده است
[ترجمه گوگل]او از تمرین پزشکی ممنوع شده است

9. They barred the reporters out of the courtroom.
[ترجمه ترگمان]آن ها خبرنگاران را از سالن دادگاه دور کردند
[ترجمه گوگل]آنها خبرنگاران را از دادگاه محروم کردند

10. She ran back, but Francis barred her way .
[ترجمه ترگمان]او دوید، اما فرانسوا راه او را سد کرد
[ترجمه گوگل]او فرار کرد، اما فرانسیس راهش را از دست داد

11. It seems there are no holds barred when it comes to making a profit.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هیچ محدودیتی برای کسب سود وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد زمانی که در مورد سود ایجاد می شود هیچ مانعی وجود ندارد

12. Reporters were barred from the courtroom.
[ترجمه ترگمان]گزارشگران از دادگاه منع شدند
[ترجمه گوگل]گزارشگران از دادگاه ممنوع بودند

13. They barred her entrance to the theatre.
[ترجمه ترگمان]ورود او را به تئاتر ممنوع کردند
[ترجمه گوگل]آنها ورود او به تئاتر را ممنوع کردند

14. He arrived home to find the door barred.
[ترجمه ترگمان]به خانه آمد تا در را ببندد
[ترجمه گوگل]او وارد خانه شد و درب را محاصره کرد

15. The defenders had closed and barred all the city gates.
[ترجمه ترگمان]مدافعان تمام دروازه های شهر را بسته و بسته بودند
[ترجمه گوگل]مدافعان تمام دروازه های شهر را بسته و محروم کرده اند

16. They seized his passport and barred him from leaving the country.
[ترجمه ترگمان]آن ها گذرنامه او را گرفتند و او را از ترک کشور منع کردند
[ترجمه گوگل]آنها پاسپورت خود را گرفتند و او را ترک کردند

barred windows

پنجره‌های نرده‌دار


He was barred from Britain.

ورود او را به انگلیس ممنوع کردند.


پیشنهاد کاربران

خط خورده ( در گفتمان های چهارگانه لکان )
barred S ( سوژه خط خورده )

در حقوق:مشمول مرور زمان شدن


کلمات دیگر: