1. speech impediment
لکنت زبان
2. He has an impediment in speech.
[ترجمه ترگمان] اون یه مانع تو سخنرانی داره
[ترجمه گوگل]او مانع سخنرانی است
3. He was satisfied there was no legal impediment to the marriage.
[ترجمه ترگمان]قانع شده بود که هیچ مانعی قانونی برای ازدواج وجود ندارد
[ترجمه گوگل]او اطمینان داد که هیچ مانعی قانونی برای ازدواج وجود ندارد
4. The new taxes were a major impediment to economic growth.
[ترجمه ترگمان]مالیات های جدید مانعی بزرگ برای رشد اقتصادی بود
[ترجمه گوگل]مالیات جدید یک مانع عمده برای رشد اقتصادی بود
5. The main impediment to growth was a lack of capital.
[ترجمه ترگمان]مانع اصلی رشد، فقدان سرمایه بود
[ترجمه گوگل]مانع عمده ای برای رشد فقدان سرمایه بود
6. He has dropped homosexuality as an impediment to security clearances.
[ترجمه ترگمان]وی همجنس گرایی را به عنوان مانعی بر سر راه مجوزهای امنیتی حذف کرده است
[ترجمه گوگل]او همجنسگرایی را به عنوان یک مانع برای دسترسی به امنیت کاهش داده است
7. The impediment to the building of Babel-that man must fill the earth-would be eliminated.
[ترجمه ترگمان]مانعی که به ساختمان بابل می رود - آن مرد باید زمین را پر کند و از بین برود
[ترجمه گوگل]مانع ساختن بابل - این مرد باید زمین را پر کند - حذف خواهد شد
8. He had a nervous twitch and a speech impediment.
[ترجمه ترگمان]فشار عصبی و لکنت زبان داشت
[ترجمه گوگل]او اصطکاک عصبی و یک مانع گفتاری داشت
9. Each was a serious impediment to an evenhanded and effective operation of the criminal justice system. . . .
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها یک مانع جدی برای یک عملیات موثر و موثر در سیستم قضایی کیفری بود
[ترجمه گوگل]هر کدام از آنها یک مانع جدی برای عملکرد عادلانه و مؤثر سیستم عدالت کیفری بود
10. The country's debt has been an impediment to development.
[ترجمه ترگمان]بدهی کشور مانعی بر سر راه توسعه بوده است
[ترجمه گوگل]بدهی کشور مانع پیشرفت است
11. He also had a speech impediment.
[ترجمه ترگمان] اونم لکنت زبون داشت
[ترجمه گوگل]او همچنین مانع گفتاری بود
12. It's not a disease, it's an impediment.
[ترجمه ترگمان]این یک بیماری نیست، این یک مانع است
[ترجمه گوگل]این یک بیماری نیست، این مانع است
13. But Nails did not consider his lack an impediment to his plans.
[ترجمه ترگمان]اما ناخن ها او را مانعی بر سر راه نقشه خود در نظر نگرفتند
[ترجمه گوگل]اما ناخن ها نتوانستند مانع طرح های او شوند
14. Another impediment arose during a second round of testing.
[ترجمه ترگمان]یک مانع دیگر در طول دور دوم آزمایش ها بوجود آمد
[ترجمه گوگل]مانع دیگری در دور دوم آزمایش ایجاد شد