کلمه جو
صفحه اصلی

de jure


معنی : حق قانونی، بطور قانونی
معانی دیگر : (حقوق) قانونا، قانونی (در مقابل عملی یا عملا: de facto)، حق، حق قانونی، مشروع، بطورقانونی

انگلیسی به فارسی

(حقوق) قانوناً، قانونی (در مقابل عملی یا عملاً: de facto)


de jure، بطور قانونی، حق قانونی


انگلیسی به انگلیسی

• (latin) by right, rightfully, by law (law)

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] رسمی
[حقوق] بطور قانونی و مشروع، حقأ، قانونی، قانونأ

مترادف و متضاد

حق قانونی (صفت)
de jure

بطور قانونی (قید)
truly, de jure

جملات نمونه

1. The Synod's declarations prevailed de jure but not de facto in the Roman Catholic Church down to the Reformation era.
[ترجمه ترگمان]اعلامیه شورای کلیسای کاتولیک در کلیسای کاتولیک رومی تا عصر اصلاح دینی به رسمیت شناخته نشد
[ترجمه گوگل]اعلامیه های مجمع عمومی به طور دائم، اما نه به طور واقعی در کلیسای کاتولیک رومی به دوران اصلاحات غالب بود

2. The President aims to create a de jure one-party state.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور قصد دارد یک دولت تک حزبی را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور قصد دارد یک دولت یک طرفه قانونی ایجاد کند

3. He held power de jure and de facto .
[ترجمه ترگمان]او حق قانونی و غیر رسمی داشت
[ترجمه گوگل]او قدرت را به طور دائم و عمیق سپری کرد

4. In the South, the de jure segregation of the past has been readily admitted, and even lauded, by segregationists.
[ترجمه ترگمان]در جنوب، جدایی مشروع گذشته به آسانی پذیرفته شده است و حتی مورد تحسین segregationists قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در جنوب، تفکیک قضایی از گذشته به راحتی پذیرفته شده و حتی توسط جداگانگی ها پذیرفته شده است

5. De jure censorship is an unquestioned evil in itself.
[ترجمه ترگمان]سانسور به خودی خود یک شیطان بی چون و چرا است
[ترجمه گوگل]سجوریه de jure شکی نیست که به خودی خود درگیر است

6. Though the king de jure retained the Mandate of Heaven, de facto the title held no real power.
[ترجمه ترگمان]با آنکه پادشاه حکم بهشت را حفظ کرده بود، اما این حکم هیچ قدرت واقعی نداشت
[ترجمه گوگل]اگرچه پادشاه دی جوره Mandate of Heaven را حفظ کرد، در واقع این عنوان قدرت واقعی نداشت

7. This meant Taipei would not seek de jure independence through means including changing the name of the island or holding a referendum on sovereignty-related matters.
[ترجمه ترگمان]این بدین معنا بود که تایپه به معنی تغییر نام جزیره یا برگزاری رفراندوم در مورد مسائل مربوط به استقلال، به دنبال استقلال مشروع نمی باشد
[ترجمه گوگل]این به این معناست که تایپه به معنای تغییر اسم جزیره یا برگزاری رفراندوم در مورد مسائل مربوط به حاکمیت، به دنبال استقلال دژور نیست

8. Which branch of government determines who has sovereignty de jure over a piece of land?
[ترجمه ترگمان]کدام شاخه از دولت تعیین می کند که چه کسی حق قانونی بر یک قطعه زمین را دارد؟
[ترجمه گوگل]کدام شاخه ای از حکومت تعیین می کند که چه کسی حاکمیت خود را بیش از یک قطعه زمین دارد؟

9. Managing state affairs de jure and by benevolent rule reflects the great progress and perfection in the administrative theory.
[ترجمه ترگمان]مدیریت امور کشوری حق قانونی و قانون خیرخواهی عبارت است از پیشرفت بزرگ و کمال در نظریه اجرایی
[ترجمه گوگل]اداره امور امور خارجه و قوانین خیرخواهانه نشان دهنده پیشرفت و کمال بزرگی در نظریه اداری است

10. It takes quite a long process for de jure equality to be transformed into de facto equality. There is a lot more for us to do.
[ترجمه ترگمان]یک فرآیند طولانی طول می کشد تا تساوی حق قانونی به تساوی غیر رسمی تبدیل شود کاره ای زیادی هست که باید انجام دهیم
[ترجمه گوگل]فرایند طولانی مدت برای برابری دی جور طول می کشد تا به برابری واقعی تبدیل شود برای ما خیلی بیشتر است

11. He was de jure prime minister, but de facto president.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نخست وزیر منصوب شد، اما به عنوان رئیس جمهور موقت منصوب شد
[ترجمه گوگل]او نخست وزیر دژور بود، اما رئیس جمهور دفاعی بود

12. States shall ensure that de facto and de jure discrimination on the above grounds is prohibited and that all persons, including refugees and displaced persons, are considered equal before the law.
[ترجمه ترگمان]کشورها باید تضمین نمایند که تبعیض بالقوه و غیر مجاز در زمینه های فوق ممنوع است و تمام افراد، از جمله پناهندگان و آوارگان، برابر قانون در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]دولت ها باید اطمینان حاصل کنند که تبعیض عمدی و قانونی در موارد فوق ممنوع است و همه افراد، از جمله پناهندگان و افراد آواره، در برابر قانون برابرند

13. He is the de jure owner of the property.
[ترجمه ترگمان]او صاحب حق قانونی ملک است
[ترجمه گوگل]او صاحب مالکیت اموال است

14. The country has de facto independence now, and it will soon be recognized de jure by the world's governments.
[ترجمه ترگمان]این کشور اکنون استقلال بالقوه دارد و به زودی توسط دولت های جهان به رسمیت شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این کشور اکنون استقلال واقعی دارد و به زودی توسط دولت های جهان به طور دائم به رسمیت شناخته خواهد شد

The de jure Prime Minister of that country is in exile.

نخست‌وزیر قانونی آن کشور در تبعید است.


پیشنهاد کاربران

حق قانونی


کلمات دیگر: