1. his endorsement of the labour party candidate was unexpected
اعلام پشتیبانی او از نامزد حزب کارگر غیر منتظره بود.
2. the endorsement of a check
امضای پشت چک،پشت نویسی چک
3. a blanket endorsement
تایید بدون قید و شرط،تایید کلی
4. His presidential campaign won endorsement from several celebrities.
[ترجمه موسی] کمپین انتخاباتی وی برای ریاست جمهوری مورد حمایت چندین چهره مشهور قرار گرفت.
[ترجمه ترگمان]مبارزات انتخاباتی وی از چندین فرد مشهور پشتیبانی شد
[ترجمه گوگل]مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری از چندین شخصیت برجسته حمایت کرد
5. The new design only received a lukewarm endorsement from head office.
[ترجمه ترگمان]طرح جدید فقط یک تایید ولرم از دفتر سر دریافت کرد
[ترجمه گوگل]طراحی جدید فقط یک تأیید گرم و نرم از دفتر مرکزی دریافت کرد
6. This is a powerful endorsement for his softer style of government.
[ترجمه ترگمان]این یک تایید قدرتمند برای سبک softer دولت است
[ترجمه گوگل]این یک اعتبار قوی برای سبک نرم تر حکومت است
7. They are now seeking endorsement for their ideas.
[ترجمه ترگمان]آن ها اکنون به دنبال حمایت از ایده های خود هستند
[ترجمه گوگل]آنها اکنون به دنبال ایده های خود هستند
8. Without this continuing endorsement Gloucester could not have maintained so wide a hegemony.
[ترجمه ترگمان]بدون این حمایت مستمر، Gloucester نمی توانست این همه برتری را حفظ کند
[ترجمه گوگل]بدون این حمایت مستمر، گلاستر نمیتوانست هژمونی بسیار گسترده ای داشته باشد
9. But despite their endorsement in the municipal elections last October, it is not the moderates who hold the balance of power.
[ترجمه موسی] اما علیرغم حمایت آنها در انتخابات شهرداری در اکتبر گذشته ، این اعتدال گرایان نیستند که توازن قوا را حفظ می کنند.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود حمایت آن ها در انتخابات شهرداری در اکتبر گذشته، این میانه رو نیست که توازن قدرت را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]اما با وجود حمایت خود در انتخابات شهرداری در ماه اکتبر گذشته، این افراد معتاد نیستند که توازن قدرت را حفظ کنند
10. Bradley, despite his 1735 endorsement of the sea clock, felt little affinity for anything outside astronomy.
[ترجمه ترگمان]بردلی، با وجود حمایت his از ساعت دریا، نسبت به هر چیزی خارج از ستاره شناسی احساس نزدیکی می کرد
[ترجمه گوگل]برادلی، با وجود تاییدیه ساعت دریایی او در سال 1735، احساسات کمی برای چیزی غیر از نجوم داشت
11. As he expected, his endorsement got wide press coverage.
[ترجمه موسی] همانطور که انتظار داشت ، تأیید وی بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشت.
[ترجمه ترگمان]همان طور که انتظار داشت، امضای او تحت پوشش مطبوعاتی وسیع قرار گرفت
[ترجمه گوگل]همانطور که او انتظار داشت، تأیید او پوشش خبری گسترده ای داشت
12. As expected, Annan got a generous endorsement from President Clinton, with whom he met for about a half hour.
[ترجمه ترگمان]همانطور که انتظار می رفت، عنان تایید بزرگی از رئیس جمهور کلینتون دریافت کرد که با او حدود نیم ساعت ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رفت، آنان از رئیس جمهور کلینتون حمایت بسیار سخاوتمندانه داشت که حدود نیم ساعت آن را دید
13. The trust's endorsement also enabled her to secure match funding from Barclays Bank.
[ترجمه ترگمان]تایید این اعتماد او را قادر ساخت تا با سرمایه گذاری از بانک بارکلیز تامین مالی کند
[ترجمه گوگل]تایید اعتماد نیز او را قادر به تامین بودجه مسابقات از Barclays بانک
14. On April 14 Clinton also secured the unanimous endorsement of the leadership of the AFL-CIO, the country's main labour confederation.
[ترجمه ترگمان]در روز ۱۴ آوریل، کلینتون به اتفاق آرا ریاست اتحادیه ملی اتحادیه کارگری، کنفدراسیون کار اصلی این کشور را به دست آورد
[ترجمه گوگل]در روز 14 آوریل، کلینتون نیز تأیید مصمم رهبری AFL-CIO، کنفدراسیون کارگری کشور را تأمین کرد