کلمه جو
صفحه اصلی

endorsement


معنی : ستایش، تایید، ظهر نویسی، امضا
معانی دیگر : (چک بانک و غیره) پشت نویسی، امضای پشت چک یا سند، (تایید نامزد انتخابات و غیره) اعلام پشتیبانی، (تعریف و تایید خدمات و کالا در آگهی تجارتی و غیره) شناسانگری، (انگلیس - نوشتن خلاصه ی تخلف رانندگی معمولا در پشت گواهی نامه ی رانندگی) ثبت تخلف، موافقت

انگلیسی به فارسی

ظهر‌نویسی، امضا، موافقت، تأیید


تایید، امضا، ستایش، ظهر نویسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a statement given in support of a person or product, as in an advertisement or political campaign.
مشابه: plug, testimonial

- The actor's endorsement of their product boosted the company's sales.
[ترجمه ترگمان] حمایت بازیگر از محصول آن ها فروش شرکت را افزایش داد
[ترجمه گوگل] تایید بازیگر از محصولاتشان باعث افزایش فروش این شرکت شد

(2) تعریف: the act of endorsing, as by signing the back of a check, or the signature so added.

(3) تعریف: an alteration to the original terms of an insurance policy or other contract.

• act of endorsing; signature on a document (as in a check or bill); approval, sanction, confirmation (also indorsement)
an endorsement is a formal or public statement that you support or approve of something or someone.
an endorsement on someone's driving licence is a note saying that they have been found guilty of a driving offence.
if you make an endorsement of a document or cheque, you write a note on the document or write your name on the back of the cheque.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] پشت نویسی
[حقوق] ظهرنویسی، تصدیق، تأیید، امضاء

مترادف و متضاد

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

تایید (اسم)
support, validity, verification, confirmation, grace, allegation, endorsement, validation

ظهر نویسی (اسم)
endorsement, blank endorsement, writing on the back

امضا (اسم)
endorsement, signature

support, authorization


Synonyms: advocacy, affirmation, approbation, approval, backing, championing, commercial, confirmation, countersignature, favor, fiat, go-ahead, green light, hubba-hubba, okay, pat on back, permission, qualification, ratification, recommendation, sanction, seal of approval, signature, stroke, subscription to, superscription, the nod, warrant


Antonyms: censure, disapproval, opposition, rejection


جملات نمونه

1. his endorsement of the labour party candidate was unexpected
اعلام پشتیبانی او از نامزد حزب کارگر غیر منتظره بود.

2. the endorsement of a check
امضای پشت چک،پشت نویسی چک

3. a blanket endorsement
تایید بدون قید و شرط،تایید کلی

4. His presidential campaign won endorsement from several celebrities.
[ترجمه موسی] کمپین انتخاباتی وی برای ریاست جمهوری مورد حمایت چندین چهره مشهور قرار گرفت.
[ترجمه ترگمان]مبارزات انتخاباتی وی از چندین فرد مشهور پشتیبانی شد
[ترجمه گوگل]مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری از چندین شخصیت برجسته حمایت کرد

5. The new design only received a lukewarm endorsement from head office.
[ترجمه ترگمان]طرح جدید فقط یک تایید ولرم از دفتر سر دریافت کرد
[ترجمه گوگل]طراحی جدید فقط یک تأیید گرم و نرم از دفتر مرکزی دریافت کرد

6. This is a powerful endorsement for his softer style of government.
[ترجمه ترگمان]این یک تایید قدرتمند برای سبک softer دولت است
[ترجمه گوگل]این یک اعتبار قوی برای سبک نرم تر حکومت است

7. They are now seeking endorsement for their ideas.
[ترجمه ترگمان]آن ها اکنون به دنبال حمایت از ایده های خود هستند
[ترجمه گوگل]آنها اکنون به دنبال ایده های خود هستند

8. Without this continuing endorsement Gloucester could not have maintained so wide a hegemony.
[ترجمه ترگمان]بدون این حمایت مستمر، Gloucester نمی توانست این همه برتری را حفظ کند
[ترجمه گوگل]بدون این حمایت مستمر، گلاستر نمیتوانست هژمونی بسیار گسترده ای داشته باشد

9. But despite their endorsement in the municipal elections last October, it is not the moderates who hold the balance of power.
[ترجمه موسی] اما علیرغم حمایت آنها در انتخابات شهرداری در اکتبر گذشته ، این اعتدال گرایان نیستند که توازن قوا را حفظ می کنند.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود حمایت آن ها در انتخابات شهرداری در اکتبر گذشته، این میانه رو نیست که توازن قدرت را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]اما با وجود حمایت خود در انتخابات شهرداری در ماه اکتبر گذشته، این افراد معتاد نیستند که توازن قدرت را حفظ کنند

10. Bradley, despite his 1735 endorsement of the sea clock, felt little affinity for anything outside astronomy.
[ترجمه ترگمان]بردلی، با وجود حمایت his از ساعت دریا، نسبت به هر چیزی خارج از ستاره شناسی احساس نزدیکی می کرد
[ترجمه گوگل]برادلی، با وجود تاییدیه ساعت دریایی او در سال 1735، احساسات کمی برای چیزی غیر از نجوم داشت

11. As he expected, his endorsement got wide press coverage.
[ترجمه موسی] همانطور که انتظار داشت ، تأیید وی بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشت.
[ترجمه ترگمان]همان طور که انتظار داشت، امضای او تحت پوشش مطبوعاتی وسیع قرار گرفت
[ترجمه گوگل]همانطور که او انتظار داشت، تأیید او پوشش خبری گسترده ای داشت

12. As expected, Annan got a generous endorsement from President Clinton, with whom he met for about a half hour.
[ترجمه ترگمان]همانطور که انتظار می رفت، عنان تایید بزرگی از رئیس جمهور کلینتون دریافت کرد که با او حدود نیم ساعت ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رفت، آنان از رئیس جمهور کلینتون حمایت بسیار سخاوتمندانه داشت که حدود نیم ساعت آن را دید

13. The trust's endorsement also enabled her to secure match funding from Barclays Bank.
[ترجمه ترگمان]تایید این اعتماد او را قادر ساخت تا با سرمایه گذاری از بانک بارکلیز تامین مالی کند
[ترجمه گوگل]تایید اعتماد نیز او را قادر به تامین بودجه مسابقات از Barclays بانک

14. On April 14 Clinton also secured the unanimous endorsement of the leadership of the AFL-CIO, the country's main labour confederation.
[ترجمه ترگمان]در روز ۱۴ آوریل، کلینتون به اتفاق آرا ریاست اتحادیه ملی اتحادیه کارگری، کنفدراسیون کار اصلی این کشور را به دست آورد
[ترجمه گوگل]در روز 14 آوریل، کلینتون نیز تأیید مصمم رهبری AFL-CIO، کنفدراسیون کارگری کشور را تأمین کرد

the endorsement of a check

امضای پشت چک، پشت‌نویسی چک


His endorsement of the labour party candidate was unexpected.

اعلام پشتیبانی او از نامزد حزب کارگر غیرمنتظره بود.


پیشنهاد کاربران

پشت نویسی

توقیع

حمایت - تایید

تایید

public support for something

ارزیابی

تأیید

endorsement ( noun ) = تایید، امضاء، صحه گذاری، حمایت، پشتیبانی، پشت نویسی ( سند و چک و. . . ) ، تصدیق، موافقت، الحاقیه، صحه


1 - Products that carry an endorsement from a celebrity are very popular.
محصولاتی که از پشتیبانی ( حمایت ) یک فرد مشهور برخوردارند بسیار محبوب هستند.
2 - The campaign hasn't received any political endorsements.
کمپین هیچ حمایت سیاسی دریافت نکرده است.

حمایت


کلمات دیگر: