کلمه جو
صفحه اصلی

judicial


معنی : شرعی، قضایی، وابسته بدادگاه
معانی دیگر : طبق دستور قاضی یا دادگاه، وابسته به قضات و دادگاه ها و نحوه ی کار آنها، دادگاهی، قاضی مانند، شایسته ی مقام قضاوت، منصفانه، بی طرفانه، خردمندانه، ژرف بینانه

انگلیسی به فارسی

( judiciary ) قضایی، شرعی، وابسته بدادگاه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: judicially (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, or appropriate to judges, courts of law, or the administration of justice.
مترادف: judiciary, jurisprudential
مشابه: forensic, judicatory, juridical, juristic, legal, magisterial

- judicial robes
[ترجمه ترگمان] رداهای judicial
[ترجمه گوگل] لباس های قضایی
- judicial proceedings
[ترجمه ترگمان] دادرسی قضایی
[ترجمه گوگل] دادگاه های قضایی
- judicial integrity
[ترجمه ترگمان] تمامیت قضایی
[ترجمه گوگل] صداقت قضایی

(2) تعریف: decided in or coming from a court of law.
مترادف: jurisprudential
مشابه: juridical, legal

- a judicial order
[ترجمه ترگمان] یک نظام قضایی
[ترجمه گوگل] یک حکم قضایی

(3) تعریف: of, concerning, seeking, or expressing a judgment.
مترادف: evaluative
مشابه: conjectural, decisive, inferential

• pertaining to decisions made by courts of law, of the administration of justice; of a court of law; pertaining to a judge; judging, decisive
judicial means relating to judgement in a court of law; a formal word.
judicial also means showing or using careful judgement in thinking about something; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قضایی، مستدل، عادلانه، بی طرفانه

مترادف و متضاد

شرعی (صفت)
canonical, legal, judicial, juridical, judiciary

قضایی (صفت)
judicial, juridical, judiciary, judicious

وابسته بدادگاه (صفت)
judicial, judiciary

legal


Synonyms: administrative, authoritative, constitutional, discriminating, distinguished, equitable, forensic, impartial, judgelike, judiciary, juridical, jurisdictional, juristic, lawful, legalistic, magisterial, official, pontifical, principled, regular, statutory


جملات نمونه

1. a judicial decision
حکم دادگاه،رای قضایی

2. the judicial circuit
حوزه ی قضایی

3. Bias against women permeates every level of the judicial system.
[ترجمه ترگمان]سوگیری علیه زنان در هر سطحی از سیستم قضایی نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]تضاد با زنان در هر سطح از نظام قضایی نفوذ می کند

4. The case is subject to judicial review.
[ترجمه ترگمان]این پرونده تحت بررسی قضایی قرار دارد
[ترجمه گوگل]پرونده به بررسی قضایی است

5. Tom takes judicial proceedings against his father.
[ترجمه ترگمان]تام اقدامات قضایی علیه پدرش انجام می دهد
[ترجمه گوگل]تام دادرسی علیه پدرش را محاکمه می کند

6. The complexity and costliness of the judicial system militate against justice for the individual.
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی و پیچیدگی سیستم قضایی در مقابل عدالت برای هر فرد رخ می دهد
[ترجمه گوگل]پیچیدگی و هزینه های سیستم قضایی در برابر عدالت برای فرد تحقیر می شود

7. Greenpeace applied for a judicial review to challenge the court's decision.
[ترجمه ترگمان]Greenpeace درخواست بازبینی قضایی کرد تا تصمیم دادگاه را به چالش بکشد
[ترجمه گوگل]Greenpeace برای بازبینی قضایی برای اعتراض به تصمیم دادگاه درخواست داد

8. Greenpeace will seek a judicial review if a full public enquiry is not held.
[ترجمه ترگمان]اگر یک تحقیق کامل علنی نشود، صلح سبز به دنبال بازبینی قضایی خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر یک پرس و جو کامل عمومی برگزار نشود، Greenpeace به دنبال بازرسی قضایی خواهد بود

9. In British India, district commissioners had judicial powers.
[ترجمه ترگمان]در هند بریتانیا، کمیسرهای بخش ها اختیارات قضایی داشتند
[ترجمه گوگل]کمیته های منطقه ای در انگلیس دارای قدرت قضائی بودند

10. He is a man with a judicial mind.
[ترجمه ترگمان]او مردی با ذهنی قضایی است
[ترجمه گوگل]او مردی با ذات قضایی است

11. They will have to seek a judicial remedy for breach of contract.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به دنبال یک درمان قضایی برای نقض قرارداد باشند
[ترجمه گوگل]آنها باید برای رسیدگی به نقض قرارداد، به دنبال راه حل قانونی باشند

12. The inquiry acknowledges failings in the judicial system.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق تایید می کند که شکست در سیستم قضایی صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]این تحقیق ضعف در نظام قضایی را تایید می کند

13. A judicial enquiry was ordered, but witnesses were threatened and none would testify.
[ترجمه ترگمان]به تحقیق قضایی دستور داده شد، اما شاهدان تهدید شدند و هیچ کسی شهادت نخواهد داد
[ترجمه گوگل]یک رسیدگی قضایی مرتکب شد، اما شاهدان تهدید شدند و هیچکس شهادت نمی داد

14. There has been a gradual degeneration of the judicial system in the last few years.
[ترجمه ترگمان]در چند سال گذشته، انحطاط تدریجی سیستم قضایی وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در چند سال اخیر، سیستم قضایی به تدریج تغییر کرده است

15. Mr Crowther asked for judicial review of the decision .
[ترجمه ترگمان]آقای Crowther خواستار بررسی قضایی این تصمیم شد
[ترجمه گوگل]آقای کراوئتر درخواست بازرسی قضایی از تصمیم را درخواست کرد

a judicial decision

حکم دادگاه، رأی قضایی


پیشنهاد کاربران

قویه قضائیه

دادرسی


کلمات دیگر: