کلمه جو
صفحه اصلی

abet


معنی : تشویق کردن، جرات دادن، تربیت کردن، معاونت کردن، بر انگیختن
معانی دیگر : شریک جرم کسی شدن، تحریک به عمل بد کردن، به معاونت جرم واداشتن، همدستی کردن، تشویق به عمل بد کردن، معاونت کردن درجرم، تقویت، ترغیب به کار بد

انگلیسی به فارسی

برانگیختن، جرات دادن، تربیت کردن، تشویق (به عمل بد) کردن، (حقوق) معاونت کردن(درجرم)، تشویق، تقویت، ترغیب (به کار بد)


کمک، تشویق کردن، جرات دادن، تربیت کردن، معاونت کردن، بر انگیختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abets, abetting, abetted
مشتقات: abetter (n.), abettor (n.)
• : تعریف: to incite, encourage, or aid, esp. in wrongdoing.
مترادف: aid, encourage, help, incite
متضاد: hinder
مشابه: foment, instigate, prompt, provoke, second, spur, stimulate, support, sustain, uphold

- It is a crime to abet an escaped convict.
[ترجمه Eli_khp] همدستی با یک محکومِ ( مجرم ) فراری جرم است
[ترجمه ترگمان] محکوم کردن یک مجرم فراری جرم است
[ترجمه گوگل] این یک جرم است که به محکومیت فرار زندانی شود

• encourage or help someone to do something (especially something illegal)
if you abet someone, you help or encourage them to do something wrong.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تحریک و ترغیب کردن به ارتکاب جرم، معاونت در جرم

مترادف و متضاد

تشویق کردن (فعل)
abet, encourage, cheer, countenance, patronize, eulogize, inspirit, grace

جرات دادن (فعل)
abet, heart, hearten

تربیت کردن (فعل)
abet, breed, educate, train, rear, school

معاونت کردن (فعل)
abet, assist

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

assist, help in wrongdoing


Synonyms: advocate, back, condone, egg on, encourage, endorse, goad, incite, instigate, prod, promote, provoke, sanction, spur, support, urge


Antonyms: counter, deter, discourage, frustrate, hinder, hurt, impede, obstruct, resist


جملات نمونه

1. to abet the commission of a crime
در ارتکاب جرم شریک بودن

2. He was abetted in these illegal activities by his wife.
[ترجمه ترگمان]همسرش در این فعالیت های غیر قانونی با همسرش هم کاری می کرد
[ترجمه گوگل]او در این فعالیت های غیرقانونی توسط همسرش مورد حمایت قرار گرفت

3. He abetted the thief in robbing the bank.
[ترجمه علی] او شریک دزد در سرقت از بانک شد.
[ترجمه میلاد سهرابی فر کارشناس آموزش زبان انگلیسی] او در سرقت از بانک با دزد همکاری کرد
[ترجمه ترگمان]او در سرقت بانک به دزدی دست زد
[ترجمه گوگل]او دزد را در سرقت از بانک تشویق کرد

4. His accountant had aided and abetted him in the fraud.
[ترجمه ترگمان]ممیز دادگاه به او کمک کرده و او را در کلاه برداری یاری داده بود
[ترجمه گوگل]حسابدار او در تقلب به او کمک کرد و او را تشویق کرد

5. She stands accused of aiding and abetting the bombing.
[ترجمه ترگمان]او متهم به کمک و معاونت در بمب گذاری است
[ترجمه گوگل]او متهم به کمک و کمک به بمب گذاری است

6. He was arraigned for criminally abetting a traitor.
[ترجمه ترگمان]اون به جرم خیانت به یه خائن محکوم شد
[ترجمه گوگل]او برای پیگرد قانونی از یک خائن مجازات شد

7. Three tax inspectors were accused of aiding and abetting the men charged with fraud.
[ترجمه ترگمان]سه بازرس مالیاتی متهم به کمک و معاونت در افراد متهم به تقلب بودند
[ترجمه گوگل]سه بازرس مالیاتی متهم به کمک و حمایت از مردان متهم به تقلب شدند

8. Aided and abetted by two glasses of wine, he became very sentimental.
[ترجمه ترگمان]با کمک دو گیلاس شراب بسیار احساساتی شد
[ترجمه گوگل]او با کمک دو عدد شراب، به شدت احساساتی شد

9. He was abetted in the deception by his wife.
[ترجمه ترگمان]او در این فریب و نیرنگ همسرش دست و پا می زد
[ترجمه گوگل]او توسط همسرش فریب خورده بود

10. He was arraigned on charges of aiding and abetting terrorists.
[ترجمه ترگمان]وی به اتهام کمک به تروریست ها و معاونت در تروریست ها محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به اتهام مشارکت و تشویق تروریست ها مجازات شد

11. Both were accused of aiding and abetting the transfer abroad of £ 6m of St Piran assets in breach of the undertaking.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها متهم به کمک و معاونت در انتقال خارج از ۶ میلیون پوند از اموال سنت Piran در نقض تعهد شده بودند
[ترجمه گوگل]هر دو متهم به کمک و حمایت از انتقال 6 میلیون پوند دارایی سنت پیران به خارج از کشور شده اند

12. The Shawnees, abetted by southern Creeks, were seeking to stem the surge of expansion into their hinterlands.
[ترجمه ترگمان]The، که توسط creeks جنوبی پشتیبانی می شد، به دنبال ریشه کن کردن موج توسعه در مناطق مرزی خود بودند
[ترجمه گوگل]شاونها، که توسط ارتش جنوب ارتقا یافتند، قصد داشتند گسترش گسترش را به مناطق دورافتاده خود متوقف کنند

13. They were abetted by a partisan police force.
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط نیروی پلیس حزبی حمایت می شدند
[ترجمه گوگل]آنها توسط یک نیروی پلیس حزب مخالفت کردند

14. Activist tendencies aid and abet stage having experiences.
[ترجمه ترگمان]فعالان سیاسی کمک های خیریه را انجام می دهند و صحنه را تمرین می کنند
[ترجمه گوگل]تمایلات فعالانه و متضمن تجربه ای است

15. Lots of power, abetted by good response from the switching systems, makes for an extremely useable rig.
[ترجمه ترگمان]قدرت زیادی که با واکنش خوب از سیستم سوییچینگ کمک می کند، برای تجهیزات بسیار قابل استفاده است
[ترجمه گوگل]بسیاری از قدرت ها، که با پاسخ خوب از سیستم های سوئیچینگ تقویت می شوند، باعث می شود که دستگاه بسیار قابل استفاده باشد

to abet the commission of a crime

در ارتکاب جرم شریک بودن


aiding and abetting the enemy

کمک و همدستی با دشمن


پیشنهاد کاربران

برانگیختن. جرات دادن

Abet in :
در کار خلافی با کسی همدست بودن

E. g. The thieves were abetted in the jewel robbery by some of the servants
بعضی از مستخدمان در سرقت جواهرات با دزدان همدست بودند.

مساعدت کردن

همدست بودن , شریک بودن

– It is a crime to abet an escaped convict
– He abetted the thief in robbing the bank
– His accountant had aided and abetted him in the fraud


کلمات دیگر: