کلمه جو
صفحه اصلی

heir


معنی : واری، اری بر، حاصل، میرای بر، اری بردن، جانشین شدن
معانی دیگر : وارث، میراث بر، ارث بر، ریگمند، مرده ریگ بر، (مجازی) جانشین، پیایند، وارک، میراک بر، ارک بر، ارک بردن

انگلیسی به فارسی

وارث، ارث‌بر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: heirless (adj.)
(1) تعریف: a person who receives or has the right to receive, upon another's death, that person's rank or property.

(2) تعریف: a person perceived as continuing a particular tradition or style.

- an author's literary heir
[ترجمه ترگمان] * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل] یک وکیل ادبی نویسنده

• one who inherits the property or position of another, inheritor, successor, beneficiary
someone's heir is the person who will inherit their money, property, or title when they die.
if someone or something is the heir of a person or system that was important in the past, they continue to think or work in the way of that person or system.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] وارث

مترادف و متضاد

واری (اسم)
devisee, heir, heritor

اری بر (اسم)
devisee, heir, heritor, legatee

حاصل (اسم)
growth, result, outcome, upshot, resultant, product, yield, heir, fruitage, harvest, outgrowth, perquisite, resume

میرای بر (اسم)
heir, legatee

اری بردن (فعل)
heir

جانشین شدن (فعل)
displace, surrogate, heir, inherit, supersede

person who inherits possessions


Synonyms: beneficiary, crown prince/princess, devisee, grantee, heritor, inheritor, next in line, scion, successor


Antonyms: heiress


جملات نمونه

1. Though Mr. Sloane is the heir to a gold mine, he lives like a miser.
اگرچه آقای "اسلون" وارث معدن طلاست، اما مثل آدم های خسیس زندگی می کند

2. The monarch died before he could name an heir to the throne.
پادشاه قبل از اینکه بتواند وارث تاج و تخت را معین کند، جهان را بدرود گفت

3. It is essential that we locate the rightful heir at once.
لازم است که ما وارث قانونی را سریعا پیدا کنیم

4. heir cruelty to animals filled me with nausea
ظلم آنها به حیوانات مرا منزجر کرد.

5. heir own house
خانه ی خودشان

6. heir to the throne
وارث تاج و تخت

7. an heir presumptive
وارث احتمالی

8. immediate heir
وارث بلافصل

9. a direct heir
وارث بلافصل

10. his sole heir
تنها وارث او

11. he considered himself the natural heir of the slain dictator
او خود را جانشین طبیعی دیکتاتور مقتول می دانست.

12. Her duty was to produce an heir to the throne.
[ترجمه ترگمان]وظیفه او این بود که وارث تاج و تخت شود
[ترجمه گوگل]وظیفه او این بود که وارث تاج و تخت شود

13. By producing an heir, the Queen effectively removed her cousin's hopes of succeeding to the throne.
[ترجمه ترگمان]ملکه با تولید یک وارث، به طور موثر امید دختر عمه اش را به جانشینی تخت از میان برد
[ترجمه گوگل]ملکه، با تولید یک وارث، عملا پسر عموی خود را برای موفقیت در تخت سلطنت برداشت

14. The treaty of Troyes made Henry V heir to the crown of France.
[ترجمه ترگمان]پیمان of، هنری پنجم را وارث تاج و تخت فرانسه کرد
[ترجمه گوگل]معاهده Troyes ساخته Henry V وارث تاج فرانسوی است

15. The only daughter took as heir.
[ترجمه ترگمان] تنها دخترش وارث شد
[ترجمه گوگل]تنها دختر به عنوان وارث شد

16. The French finance minister is heir to a tradition of central control that goes back to Louis XIV's minister, Colbert.
[ترجمه ترگمان]وزیر دارایی فرانسه وارث سنت کنترل مرکزی است که به سمت وزیر لویی چهاردهم، کولبر، برمی گردد
[ترجمه گوگل]وزیر مالیه فرانسه وارث سنت کنترل مرکزی است که به وزیر لویی چهارم، کلبرت می رود

17. He was the legal heir to the throne.
[ترجمه ترگمان]اون وارث قانونی تخت پادشاهی بود
[ترجمه گوگل]او وارث قانونی تاج و تخت بود

18. He has no heir to leave his fortune to.
[ترجمه ترگمان]او وارث ثروت خود نیست
[ترجمه گوگل]او وارث نیست که ثروتش را ترک کند

19. Richard was his father's only heir, as he had no brothers or sisters.
[ترجمه ترگمان]ریچارد تنها وارث پدرش بود، چون برادر یا خواهری نداشت
[ترجمه گوگل]ریچارد تنها وارث پدرش بود، زیرا او هیچ برادر یا خواهر نداشت

20. The young prince is the heir to a vast estate in the west of the country.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده جوان وارث یک ملک وسیع در غرب کشور است
[ترجمه گوگل]شاهزاده جوان وارث اموال وسیعی در غرب کشور است

21. Who was the true heir to the throne?
[ترجمه ترگمان]چه کسی وارث تاج و تخت سلطنت بود؟
[ترجمه گوگل]چه کسی وراث واقعی تاج و تخت بود؟

22. At the age of twenty he fell heir to a large estate.
[ترجمه ترگمان]در بیست سالگی، وارث ملک بزرگی شد
[ترجمه گوگل]در سن بیست سالگی او وارث یک املاک بزرگ شد

heir at law

(حقوق) وارثِ قانونی


heir to the throne

وارثِ تاج و تخت، ولیعهد


پیشنهاد کاربران

فقط وارث، فعل نیست

ترجمه شما غلط نوشته شده. "ارث بردن" و "وارث" صحیح است

وارث

جانشین، ولیعهد

The rightful heir = جانشین راستین / وارث محقق
heir to throne = وارث تاج و تخت
. . . heir to = وارثِ. . .

در حقوق اساسی جانشین پادشاه ودر حقوق مدنی وارث معنی می شود.



کلمات دیگر: