کلمه جو
صفحه اصلی

abscond


معنی : فرار کردن، گریختن، رونشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن، غایب شدن، در رفتن
معانی دیگر : (برای گریز از قانون یا به دلیل رودربایستی) ناپدید شدن

انگلیسی به فارسی

گریختن، فرار کردن، دررفتن، رونشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: absconds, absconding, absconded
مشتقات: absconder (n.)
• : تعریف: to leave suddenly and secretly, esp. to avoid observation or capture.
مترادف: decamp, elope, escape
مشابه: bolt, clear off, disappear, flee, fly, hightail, leave, scram, skip, vanish, withdraw

- The king hanged the leader of the rebellion, while his followers attempted to abscond from the city.
[ترجمه ترگمان] پادشاه رهبر شورشیان را به دار آویخت، در حالی که پیروان او تلاش کردند تا از شهر خارج شوند
[ترجمه گوگل] پادشاه، رهبر شورش را به دار آویخت، در حالی که پیروانش تلاش کردند از شهر فرار کنند
- The thief was able to abscond with confidential files.
[ترجمه ترگمان] دزد تونسته فایل های محرمانه رو خالی کنه
[ترجمه گوگل] دزد توانست با فایل های محرمانه فرار کند

• avoid, evade, dodge; flee secretly, leave discreetly and hide oneself
if someone absconds from somewhere such as a prison, they escape and run away from it.
if someone absconds with something that does not belong to them, they steal it and run away with it; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] فرار کردن، مخفی شدن

مترادف و متضاد

فرار کردن (فعل)
abscond, escape, elope, flee, throw off, stampede, scape, scram, lam, scarper, skedaddle

گریختن (فعل)
slip, abscond, escape, elope, flee, run away, desert, shun, scram, skedaddle

روش نشان ندادن (فعل)
abscond

روپنهان کردن (فعل)
abscond

پنهان شدن (فعل)
abscond, hide, burrow, fudge, ensconce

غایب شدن (فعل)
abscond, disappear, get absent

در رفتن (فعل)
abscond, escape, go off, scuttle

run away, depart secretly


Synonyms: beat it, bolt, break, clear out, cut and run, decamp, disappear, dog it, duck out, escape, fade, flee, fly the coop, get, go AWOL, go south, hightail, jump, leave, make a break, make off, make scarce, pull out, quit, run off, scram, skedaddle, skip out, slip, sneak away, split, steal away, take off, vamoose, vanish


Antonyms: abide, continue, endure, give up, remain, stay, stop, yield


جملات نمونه

1. homesickness made the young soldier abscond
فراق وطن موجب شد که سرباز جوان فرار کند.

2. You can not abscond from your responsibilities.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید از مسئولیت های خود اطمینان حاصل کنید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از مسئولیت های خود فرار کنید

3. Detained patients absent themselves, or abscond, from hospitals.
[ترجمه ترگمان]بیماران Detained، یا abscond، از بیمارستان ها
[ترجمه گوگل]بیماران دستگیر شده از بیمارستان ها خودداری نمی کنند و یا از مدرسه خارج می شوند

4. He attempted to abscond from the punishment.
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد که از مجازات فرار کنه
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا از مجازات بگریزد

5. Kenobi managed to kill Grievous, and abscond with his starfighter.
[ترجمه ترگمان]Kenobi \"تونسته\" Grievous \"رو بکشه و با\" starfighter \"فرار کنه\"
[ترجمه گوگل]Kenobi موفق به کشتن Grievous، و با ستاره دار خود را فرار کرده است

6. For higher-ranking officials who managed to abscond with large amounts of money, the US was the favourite destination, while Canada, Australia and the Netherlands were also popular.
[ترجمه ترگمان]برای مقامات رده بالاتر که توانستند با مبالغ هنگفتی پول نقد کنند، ایالات متحده مقصد مورد علاقه خود بود، در حالی که کانادا، استرالیا و هلند نیز محبوب بودند
[ترجمه گوگل]برای مقامات عالی رتبه که با مقدار زیادی پول در اختیار داشتند، مقصد ایالات متحده مورد علاقه بود، در حالی که کانادا، استرالیا و هلند نیز محبوب بودند

7. Recently, will abscond toward Shenzhen's Li to capture.
[ترجمه ترگمان]به تازگی به لی s برای دستگیری به toward خواهد رفت
[ترجمه گوگل]به تازگی، به سمت Li Shenzhen سقوط به تسخیر

8. He feared they would abscond.
[ترجمه ترگمان]می ترسید آن ها فرار کنند
[ترجمه گوگل]او از اینکه می خواهند بگریزند، ترسیدند

9. He did not abscond abroad.
[ترجمه ترگمان]اون خارج از کشور فرار نکرده
[ترجمه گوگل]او خارج از کشور بیگانه نیست

10. He is unlikely to abscond.
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که بیاید
[ترجمه گوگل]بعید است که او بجنگد

11. He has to convince a judge that he wasn't going to abscond with the money.
[ترجمه ترگمان]باید یه قاضی رو متقاعد کنه که با پول فرار نکنه
[ترجمه گوگل]او قاضی را متقاعد می کند که با پول پول نمی گیرد

12. They could stay if they so chose or they could abscond.
[ترجمه ترگمان]اونا می تونن بمونن اگه اونا انتخاب کردن یا اینکه میتونن فرار کنن
[ترجمه گوگل]آنها می توانند بمانند اگر آنها انتخاب می کنند و یا می توانند فرار کنند

13. Huang Mou sees consequence is serious, illegal responsibility is become hard, abandon car abscond.
[ترجمه ترگمان]Huang Mou شاهد این مساله است که این امر جدی است، مسئولیت غیر قانونی سخت شده است، رها کردن خودروی بمب گذاری شده
[ترجمه گوگل]هوانگ می گوید نتیجه این است که جدی است، مسئولیت غیرقانونی سخت شده است، رها کردن ماشین فرار کرده است

14. The driver listened, at once pop - up car goes, drive abscond.
[ترجمه ترگمان]راننده گوش داد، با ماشین بالا رفت، ماشین را هدایت کرد
[ترجمه گوگل]راننده گوش می دهد، در یک بار پاپ آپ ماشین می رود، درایو فرار

Homesickness made the young soldier abscond.

فراق وطن موجب شد که سرباز جوان فرار کند.


The thief absconded to Canada.

دزد به کانادا فرار کرد.


پیشنهاد کاربران

فرار از قانون

Flee
Escape


کلمات دیگر: