کلمه جو
صفحه اصلی

hypothetical


معنی : فرضی، برانگاشتی، نهشتی
معانی دیگر : علاقمند به گمانه های علمی، ابداع کننده ی بر انگاشت، وابسته به فرضیه، گمانی، پنداری (hypothetic هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

فرضی، برانگاشتی، نهشتی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: hypothetic (adj.), hypothetically (adv.)
(1) تعریف: based on a premise rather than having substance in reality; supposed.
مترادف: supposed, supposititious
متضاد: actual
مشابه: academic, moot, presumed, theoretical

- In medical school, we were often quizzed about hypothetical patients and how we would treat them.
[ترجمه ترگمان] در مدرسه پزشکی، ما اغلب در مورد بیماران فرضی و اینکه چگونه آن ها را درمان می کردیم مورد سوال قرار گرفتیم
[ترجمه گوگل] در مدرسه پزشکی، ما اغلب در مورد بیماران فرضی و در مورد نحوه برخورد با آنها مورد پرسش قرار گرفتیم

(2) تعریف: of, pertaining to, or characterized by a hypothesis.
مترادف: theoretical
مشابه: academic, speculative

- a hypothetical construction of thought
[ترجمه ترگمان] یک فکر ساخت فرضی
[ترجمه گوگل] یک ساختار فرضی از اندیشه

(3) تعریف: poorly supported by evidence; conjectural.
مترادف: conjectural
مشابه: speculative

- Not long ago, global warming was considered purely hypothetical.
[ترجمه ترگمان] خیلی وقت پیش گرم شدن جهانی هوای کره زمین کاملا فرضی محسوب می شد
[ترجمه گوگل] نه چندان دور، گرمایش جهانی صرفا فرضی بود

(4) تعریف: in logic, conditional upon a hypothesis; contingent.
مترادف: conditional, contingent

• assumed, supposed; of or pertaining to a hypothesis, theoretical
something that is hypothetical is based on possible situations rather than actual ones; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] فرضی
[حقوق] فرضی، احتمالی، تصوری
[ریاضیات] فرضی، پنداشتی، شرطی، احتمالی

مترادف و متضاد

فرضی (صفت)
assumptive, hypothetical, presumptive, reckoning

برانگاشتی (صفت)
hypothetical

نهشتی (صفت)
hypothetical

guessed, assumed


Synonyms: academic, assumptive, casual, concocted, conditional, conjecturable, conjectural, contestable, contingent, debatable, disputable, doubtful, equivocal, imaginary, imagined, indefinite, indeterminate, postulated, presumptive, presupposed, pretending, problematic, provisory, putative, questionable, refutable, speculative, stochastic, supposed, suppositional, suppositious, suspect, theoretic, theoretical, uncertain, unconfirmed, vague


Antonyms: calculated, confirmed, factual, measured, proved, proven, real, reliable, truthful


جملات نمونه

1. a hypothetical question
پرسش فرضی

2. he has a hypothetical mind
او فکرش برای گمانه کردن خوب کار می کند.

3. Brennan brought up a hypothetical case to make his point.
[ترجمه ترگمان]برنن \"یه پرونده فرضی رو مطرح کرده که\" به هدفش برسه
[ترجمه گوگل]برنن یک مورد فرضی را برای تأکید بر این موضوع آورده است

4. Let's look at a hypothetical situation in which Carol, a recovering cocaine addict, gets invited to a party.
[ترجمه ترگمان]بیایید به یک وضعیت فرضی نگاه کنیم که در آن کارول، معتاد به کوکائین، به مهمانی دعوت می شود
[ترجمه گوگل]بیایید نگاهی به وضعیت فرضی که در آن کارول، معتاد کننده کوکائین در حال بهبود، به یک مهمانی دعوت می شود

5. Let us take the hypothetical case of Sheila, a mother of two . . .
[ترجمه ترگمان] بذار پرونده فرضی \"شیلا\" رو برداریم … یه مادر دو
[ترجمه گوگل]بگذارید مورد فرضی شایلا، مادر دو را بپذیریم

6. This is a purely hypothetical situation.
[ترجمه ترگمان]این یک موقعیت کاملا فرضی است
[ترجمه گوگل]این وضعیت صرفا فرضی است

7. This is all very hypothetical but supposing Jackie got the job, how would that affect you?
[ترجمه ترگمان]اگه جکی این شغل رو داشته باشه چه تاثیری روی تو داره؟
[ترجمه گوگل]این همه بسیار فرضی است اما فرض کنید که جکی کار را انجام داد، چگونه بر شما تاثیر می گذارد؟

8. Figure 3 is a decision tree for a hypothetical development project to develop and market a new product.
[ترجمه ترگمان]شکل ۳ یک درخت تصمیم گیری برای یک پروژه توسعه فرضی برای توسعه و بازاریابی یک محصول جدید است
[ترجمه گوگل]شکل 3 یک درخت تصمیم برای یک پروژه توسعه فرضی برای توسعه و عرضه یک محصول جدید است

9. Profits and expanding industries A few hypothetical examples will explain more concretely how the market system determines what is to be produced.
[ترجمه ترگمان]Profits و توسعه صنایع چند مثال فرضی بیشتر توضیح خواهند داد که چگونه سیستم بازار تعیین می کند چه چیزی تولید خواهد شد
[ترجمه گوگل]سود و صنایع در حال توسعه چند نمونه فرضیه بطور دقیق تر توضیح می دهند چگونه سیستم بازار تعیین می کند چه چیزی تولید می شود

10. The car insurance for a hypothetical family with two cars and three drivers would be $200 a year.
[ترجمه ترگمان]بیمه اتومبیل برای یک خانواده فرضی با دو خودرو و سه راننده ۲۰۰ دلار در سال خواهد بود
[ترجمه گوگل]بیمه اتومبیل برای یک خانواده فرضی با دو خودرو و سه راننده در هر سال 200 دلار خواهد بود

11. The data are hypothetical and the axes are logarithmically transformed to produce straight lines instead of curves.
[ترجمه ترگمان]داده ها فرضی هستند و محورها به جای منحنی ها به خطوط مستقیم تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]داده ها فرضی هستند و محورها به صورت لگاریتمی برای تولید خطوط مستقیم به جای منحنی تبدیل می شوند

12. Asking hypothetical or speculative questions is one way of investigating perceptions and feelings about certain issues.
[ترجمه ترگمان]پرسش از سوالات فرضی یا فرضی یک روش تحقیق در مورد ادراکات و احساسات در مورد مسائل خاص است
[ترجمه گوگل]پرسیدن سوالات احتمالی یا احتمالی یکی از راه های بررسی ادراکات و احساسات در مورد مسائل خاص است

13. Moreover, the hypothetical situation presented by the court is really one of mistake of fact.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، وضعیت فرضی ارایه شده توسط دادگاه واقعا یک اشتباه است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، شرایط فرضی که توسط دادگاه ارائه می شود، واقعا اشتباه از واقعیت است

14. We confronted our respondents with two hypothetical situations.
[ترجمه ترگمان]ما با پاسخ دهندگان خود با دو موقعیت فرضی روبرو شدیم
[ترجمه گوگل]ما با دو موقعیت فرضی روبرو شدیم

15. You can always use hypothetical situations.
[ترجمه ترگمان]همیشه می توانید از موقعیت های فرضی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]همیشه می توانید موقعیت های فرضی را استفاده کنید

He has a hypothetical mind.

او فکرش برای گمانه کردن خوب کار می‌کند.


a hypothetical question

پرسش فرضی


دانشنامه عمومی

فرضی.


پیشنهاد کاربران

فرضی
ساختگی
مثال:
During the interview, he asked me this hypothetical question: What would you
?change about our company if you were in charge

فرضی
Let's take a hypothetical character and we'll call him "john smith" yup


کلمات دیگر: