کلمه جو
صفحه اصلی

cast up


1- قی کردن، بالا آوردن 2- به سوی بالا چرخیدن یا رفتن 3- جمع شدن، بالغ شدن بر

دیکشنری تخصصی

[حقوق] جمع عمودی

جملات نمونه

1. He has cast up his supper again.
[ترجمه ترگمان]دوباره شامش را از دست داده است
[ترجمه گوگل]او دوباره شام ​​خوابیده است

2. The brickwork was cast up in a few days.
[ترجمه ترگمان]The تا چند روز دیگه بزرگ شدن
[ترجمه گوگل]آجری چند روزه ریخته شد

3. The girl was a mirage, cast up by his troubled mind.
[ترجمه ترگمان]این دختر یک سراب بود و ذهن آشفته او را به خود مشغول می داشت
[ترجمه گوگل]دختر یک معجزه بود که توسط ذهن مضطربش مورد انتقاد قرار گرفت

4. The dying old man cast up his eyes to heaven and prayed devoutly.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد محتضر چشمانش را به آسمان دوخت و دعا کرد
[ترجمه گوگل]پیرمرد مردگان چشمان خود را به سوی آسمان پرتاب می کند و دعا می کند

5. He cast up all the figures in a few minutes.
[ترجمه ترگمان]پس از چند دقیقه همه ارقام را زیر و رو کرد
[ترجمه گوگل]او چندین دقیقه تمام چهره ها را جمع کرد

6. You must cast up this column of figures carefully.
[ترجمه ترگمان]شما باید این ستون را با دقت بررسی کنید
[ترجمه گوگل]شما باید این ستون ارقام را به دقت بررسی کنید

7. A whale bone was cast up on the beach.
[ترجمه ترگمان]در کنار ساحل یک استخوان وال دیده می شد
[ترجمه گوگل]استخوان نهنگ در ساحل ریخته شد

8. A body had been cast up on the rocks.
[ترجمه ترگمان]جسدی روی صخره ها ایجاد شده بود
[ترجمه گوگل]بدن بر روی سنگ ها ریخته شده بود

9. Three bodies were cast up yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز سه جسد برپا شده بودند
[ترجمه گوگل]سه جسد دیروز بازی کردند

10. The sea cast up shells on the beach.
[ترجمه ترگمان]دریا در ساحل صدف جمع می کرد
[ترجمه گوگل]دریا ساحل را پوشیده است

11. He cast up at midnight.
[ترجمه ترگمان]نیمه شب از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]او در نیمه شب بازی می کند

12. The earthwork was cast up in three hours.
[ترجمه ترگمان]تا سه ساعت دیگر به خاک افتادند
[ترجمه گوگل]زمین کاری در سه ساعت ریخته شد

13. Pearl shells cast up by the sea on death's barren beach, a magnificent wastefulness of creative life.
[ترجمه ترگمان]صدفی که توسط دریا در ساحل بی آب و علف به وجود آمده، ولخرجی باشکوهی از زندگی خلاق است
[ترجمه گوگل]پوسته های مروارید توسط دریا در سواحل بی سر و صدا مرگ، بی نظیری از زندگی خلاق ریخته می شود

14. The earthwork was cast up in a few hours.
[ترجمه ترگمان]تا چند ساعت دیگر خاک به خاک کشیده شد
[ترجمه گوگل]چندین ساعت کار روی زمین انجام شد


کلمات دیگر: