کلمه جو
صفحه اصلی

hearsay


معنی : اوازه، شایعه، مسموعات، چیز شنیده
معانی دیگر : سرزبان ها، آوازه، رواجه، خبر، شنیده، سخن افواهی، تواتر، شایعه، اوازه، خبر، چیز شنیده، مسموعات

انگلیسی به فارسی

شایعه ،اوازه ،خبر،مسموعات ،شنیده ،سخن افواهی ،تواتر


شنیدن، شایعه، مسموعات، اوازه، چیز شنیده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: information or rumor heard from another person but not verified.
مشابه: rumor, tale, talk

(2) تعریف: in law, information heard from another person but not directly witnessed and thus usu. not admissible as testimony; hearsay evidence.

• rumor, gossip, unofficial information received by word of mouth
of or pertaining to hearsay
hearsay is information which you have been told indirectly, but which you do not personally know to be true.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] شایعه، مسموعات، افواهی

مترادف و متضاد

اوازه (اسم)
bruit, news, air, reputation, buzz, fame, hearsay, renown

شایعه (اسم)
buzz, hearsay, grapevine, rumor, rumour

مسموعات (اسم)
hearsay

چیز شنیده (اسم)
hearsay

unsubstantiated information


Synonyms: clothesline, comment, cry, gossip, grapevine, leak, mere talk, noise, report, rumble, rumor, scandal, scuttlebutt, talk, talk of the town, word of mouth


Antonyms: evidence, proof, reality, testimony, truth


جملات نمونه

It's nothing but hearsay.

چیزی جز شایعه نیست.


1. it's nothing but hearsay
چیزی جز شایعه نیست.

2. I don't believe it; it's merely hearsay.
[ترجمه ترگمان]باور نمی کنم؛ فقط شایعه است
[ترجمه گوگل]من آن را باور نمی کنم؛ این فقط قشنگه

3. Her judgements are based on hearsay rather than evidence.
[ترجمه ترگمان]قضاوت او بر پایه شایعات است نه شواهد
[ترجمه گوگل]قضاوت های او براساس شنوا و نه شواهدی استوار است

4. Do not place too much credit in hearsay.
[ترجمه erea] خیلی به شایعات بها ندهید
[ترجمه ترگمان]بیش از حد اعتبار قائل نشوید
[ترجمه گوگل]بیش از حد اعتبار ندهید

5. You are only supposing this on hearsay, you have no proof.
[ترجمه ترگمان]شما فقط تصور می کنید که این شایعه است، شما هیچ مدرکی ندارید
[ترجمه گوگل]شما فقط می دانید این را در حقیقت، شما هیچ اثبات

6. They started to piece the story together from hearsay.
[ترجمه ترگمان]آن ها داستان را ازسر شایعه به دور هم جمع کردند
[ترجمه گوگل]آنها شروع به گسستن داستان از سر و صدا کردند

7. You shouldn't believe that it's just hearsay.
[ترجمه ترگمان]تو نباید باور کنی که این فقط شایعه است
[ترجمه گوگل]شما نباید باور کنید که این فقط شنیدن است

8. Much of what was reported to them was hearsay.
[ترجمه ترگمان]آنچه به آن ها گزارش شده بود شایعات بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنچه که به آنها گزارش شده بود، شنیدنی بود

9. The evidence against them is all hearsay.
[ترجمه ترگمان]شواهد بر علیه آن ها شایعه است
[ترجمه گوگل]شواهد علیه آنها همه چیز را شنیدند

10. Judgment should be based on facts, not on hearsay.
[ترجمه ترگمان]داوری باید براساس حقایق باشد، نه درباره hearsay
[ترجمه گوگل]قضاوت باید بر مبنای حقایق باشد، نه به قرائت

11. Hearsay is not allowed as evidence in court.
[ترجمه ترگمان]hearsay به عنوان مدرک در دادگاه مجاز نیست
[ترجمه گوگل]Hearsay به عنوان مدرک در دادگاه مجاز نیست

12. The Commonwealth secured its indictments on hearsay.
[ترجمه ترگمان]کشورهای مشترک المنافع indictments خود را در باب شایعات به دست آوردند
[ترجمه گوگل]دادگاه مشترک المنافع متهم به صدور حکم اعدام شد

13. But if the allegation is hearsay or pure fabrication, Walenski is being railroaded.
[ترجمه ترگمان]اما اگر این ادعا تکذیب یا جعل محض باشد، Walenski در حال بررسی مجدد است
[ترجمه گوگل]اما والنسکی اگر این ادعا را شنید یا خالص ساخت، در حال راه آهن است

14. According to hearsay, Bez had managed to break his arm - twice.
[ترجمه ترگمان]طبق شایعات، Bez موفق شده بود بازویش را بشکند - دوبار
[ترجمه گوگل]با توجه به شنیدن، بیس موفق به شکستن بازو او - دو بار

15. The time for serving a hearsay notice set by Ord 3 r21 is 21 days from setting down.
[ترجمه ترگمان]زمان رسیدگی به یک اخطار شایعه شده توسط Ord ۳ r۲۱ ۲۱ روز از تنظیم است
[ترجمه گوگل]زمان برای خدمت به اطلاعیه شنوایی توسط Ord 3 r21 21 روز از تنظیم است

پیشنهاد کاربران

سخن مردم

شایعه= rumor


Rumor
( Not romor )

Hearsay Evidence
شهادت غیرمستقیم

شنیده ها

Hearsay testimony
شهادت به استناد مسموعات


کلمات دیگر: