کلمه جو
صفحه اصلی

apologetically


ازراه پوزش یادفاع

انگلیسی به فارسی

متاسفانه


انگلیسی به انگلیسی

• sorrowfully, remorsefully; in justification, in defense

جملات نمونه

1. She offered us her burnt cakes and smiled apologetically.
[ترجمه ترگمان]او کیک burnt را به ما تعارف کرد و با حالتی عذر خواهانه لبخند زد
[ترجمه گوگل]او کیک های سوخته ای را به ما پیشنهاد کرد و با عطسه لبخند زد

2. 'I'm sorry I'm late,' he murmured apologetically.
[ترجمه ترگمان]عذر خواهی کرد: متاسفم که دیر کردم
[ترجمه گوگل]'من متاسفم که من دیر شده،' او متاسفانه زمزمه کرد

3. She grinned apologetically when she saw him.
[ترجمه ترگمان]وقتی او را دید، با حالت عذرخواهانه لبخند زد
[ترجمه گوگل]او هنگامی که او را دید دید عذرخواهی کرد

4. 'I know,' she said apologetically.
[ترجمه ترگمان]با عذر خواهی گفت: می دونم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من می دانم،' گفت: متاسفانه

5. More than one lord lieutenant told me almost apologetically of the number of supplicants who sought his intervention with the democratically-chosen authorities.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از یک نفر به من گفت که یکی از افراد supplicants که به خاطر دخالت او با مقامات دموکراتیک خواستار مداخله او شده بودند، به من گفت
[ترجمه گوگل]بیش از یک فرمانده ارشد به من تقریبا با عذر خواهی از تعداد افرادی که به دنبال مداخله خود با مقامات انتخاب شده دموکراتیک بود، به من گفتند

6. He gently and rather apologetically wrote and sent to the father of the student the two letters of which complaint is made.
[ترجمه ترگمان]با مهربانی و با لحنی apologetically، نامه را برای پدرش نوشت و آن دو نامه را که از آن شکایت شده بود برای پدرش فرستاد
[ترجمه گوگل]او به آرامی و به طرز عذرخواهی نوشت و دو نامه از شکایت را به پدرش فرستاد

7. After a pause she smiled apologetically and said, " I never really liked these things. "
[ترجمه ترگمان]بعد از مکثی کوتاه، لبخند apologetically زد و گفت: \" من هرگز این چیزها را دوست نداشتم \"
[ترجمه گوگل]پس از یک مکث او به طرز محکمی لبخند زد و گفت: «من هرگز این چیزها را دوست نداشتم '

8. He spoke apologetically about his past.
[ترجمه ترگمان]او از گذشته خود عذر خواهی کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد گذشته اش بهانه ای را بیان کرد

9. He draws his chair back apologetically.
[ترجمه ترگمان]صندلیش را به حالت پوزش خواهانه عقب می کشد
[ترجمه گوگل]او به طرز محکمی از صندلی خود را تسخیر می کند

10. She apologetically that her gift would be late and small.
[ترجمه ترگمان]او عذر خواهی کرد که هدیه او دیر و کوچک خواهد شد
[ترجمه گوگل]او متذکر شد که هدیه او دیر و کوچک خواهد بود

11. 'It's the custom, sir,'he added apologetically.
[ترجمه ترگمان]و با لحنی پوزش طلبانه اضافه کرد: رسم است، آقا
[ترجمه گوگل]وی افزود: 'این سفارشی است، آقا،' معذرت خواهی کرد

12. She said apologetically, " I'm tired. Go on talking. "
[ترجمه ترگمان]او با لحنی apologetically گفت: \" من خسته ام به حرف زدن ادامه بده \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من خسته هستم برو صحبت کن '

13. Mrs. Peters : ( Apologetically. ) Of course they've got awful important things on their minds.
[ترجمه ترگمان]خانم پیترز: (apologetically)البته آن ها چیزهای بسیار مهمی را در ذهن خود دارند
[ترجمه گوگل]خانم پیترز: (متاسفانه ) مطمئنا آنها چیزهای مهمی را در ذهن دارند

14. She smiled apologetically and disappeared out of the room.
[ترجمه ترگمان]با حالتی عذر خواهانه لبخند زد و از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او لبخند زد و از اتاق خارج شد

پیشنهاد کاربران

با عرض معذرت، باعرض شرمندگی

He laughed apologetically.
لبخند تلخی زد.

با شرمساری ، با شرمندگی


کلمات دیگر: