کلمه جو
صفحه اصلی

breast plate


معنی : زره سینه، سینهبند اسب
معانی دیگر : زره سینه، سینه بند اسب، زره سینه، سینه پوش، جوشن سینه، چارایینه

انگلیسی به فارسی

زره سینه، سینه‌بند اسب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a plate of armor covering the chest.

• armor for the front of the torso
a breastplate is a piece of armour that covers and protects the chest.

مترادف و متضاد

زره سینه (اسم)
corselet, breast plate

سینه بند اسب (اسم)
breast plate

جملات نمونه

1. Costumers are fixing her hair, adjusting her breastplate and lacing up the back of her leather minidress.
[ترجمه ترگمان]Costumers موهایش را مرتب می کند و زره سینه خود را مرتب می کند و پشت جلد چرمی her را گره می زند
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان موهای خود را مرتب می کنند، پرده های خود را تنظیم می کنند و پشت مانیکور چرمی خود را می پوشانند

2. A breastplate of darkness hid all the windows except one.
[ترجمه ترگمان]یک زره تاریکی همه پنجره ها را پنهان کرده بود، جز یکی
[ترجمه گوگل]پرده ای از تاریکی مخفی کردن همه پنجره ها به جز یکی

3. He tugged off the leather breastplate, then the tunic, and brushed at the blood.
[ترجمه ترگمان]زره چرمی را کشید، سپس tunic را کشید و خون را شانه زد
[ترجمه گوگل]او لباس شلوار چرمی را برداشته، سپس لباس را پوشید و به خونش زد

4. His breastplate was the aegis, awful to behold; his bird was the eagle, his tree the oak.
[ترجمه ترگمان]زره نیم تنه او در پرتو آفتاب بود که دیده می شد؛ پرنده او عقاب، درخت بلوط و درخت بلوط بود
[ترجمه گوگل]شمشیر او حواری بود که افتضاح بود پرنده او عقاب بود، درخت او بلوط است

5. With a silver breastplate stuck full of arrows and the roars of the bloodthirsty pagans turned to weeping and conversion.
[ترجمه ترگمان]با یک زره نیم تنه نقره ای پر از تیر و نعره of تشنه به گریه، تبدیل به گریه و تبدیل شدن شدند
[ترجمه گوگل]با یک شمشیر نقره ای پر از فلش و سرخوردگی های قهرمانان خون آشام تبدیل به گریه و تبدیل شد

6. For battle they wore a cuirass ( breastplate ), helmet, and greaves.
[ترجمه ترگمان]برای جنگ زره، زره، کلاه خود، و زره داشتند
[ترجمه گوگل]برای نبرد، آنها یک سایبان (سینه بند)، کلاه و طناب داشتند

7. And they made on the breastplate twisted chains, a cordage work of pure gold.
[ترجمه ترگمان]و با یک دسته زنجیر طلای ناب بر روی زره سینه زره دوخته شده بودند
[ترجمه گوگل]و آنها بر روی زنجیر پیچ خورده، یک کار طناب از طلا خالص ساخته شده است

8. Be a breastplate to me, and give me your help.
[ترجمه ترگمان]یک زره برای من باش و به من کمک کن
[ترجمه گوگل]یک قلمنامه برای من بنویسید و کمکم را به من بدهید

9. The breastplate that the data that augur place uses basically is chelonian the bladebone with the ox.
[ترجمه ترگمان]این زره را نشان می دهد که داده های حاصل از این محل به طور ساده uses با گاو نر است
[ترجمه گوگل]سینه بند که داده هایی را که در محل قرار می گیرند استفاده می کند، اساسا چلونی است

10. And they made the breastplate chains at the ends, of wreathen work of pure gold.
[ترجمه ترگمان]و آن ها زنجیر زره سینه را در انتهای دسته طلای خالص و طلای ناب درست کردند
[ترجمه گوگل]و آنها زنجیرهای پرده را در انتهای کار گذاشتند و از خالص خالص استفاده می کردند

11. Get out the breastplate and body - cover, and come together to the fight.
[ترجمه ترگمان]از زره و پوشش بدن بیرون بیایید و با هم به جنگ بیایید
[ترجمه گوگل]از پرده سینه و بدن خود خارج شوید و به مبارزه بپردازید

12. You have given me the breastplate of your salvation, and your mercy has made me great.
[ترجمه ترگمان]تو زره رستگاری خود را به من دادی و بخشش تو مرا خیلی بزرگ کرده
[ترجمه گوگل]تو به من زنگ زدنتان را برای نجات خود دادی، و رحمتت را بزرگ کردی

13. For our breastplate is the Lord ; and our king is the Holy One of Israel's.
[ترجمه ترگمان]زیرا زره ما فرمان روا است؛ و شاه ما یکی از دشمنان اسرائیل است
[ترجمه گوگل]برای شمشیر ما پروردگار است؛ و پادشاه ما مقدس اسرائیل است

14. Body armor, especially a breastplate.
[ترجمه ترگمان]زره دار، به خصوص زره سینه
[ترجمه گوگل]زره بدن، به ویژه یک سینه بند

پیشنهاد کاربران

افود ( یک لوح سینه ظریف که 12 سنگ قیمتی روی آن است. بخشی از لباس کاهن اعظم است که آن را به نشانه 12 قوم یهود روی سینه اش قرار میدهد

زرهی که روی سینه رو می پوشونه


کلمات دیگر: