کلمه جو
صفحه اصلی

insecurity


معنی : نا امنی، تزلزل
معانی دیگر : سستی

انگلیسی به فارسی

نا امنی، تزلزل، سستی


ناامنی، نا امنی، تزلزل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: insecurities
(1) تعریف: the condition or quality of having insufficient protection or not being safe.

- After the terrorist attack, the insecurity of US borders became an urgent issue.
[ترجمه ترگمان] پس از این حمله تروریستی، ناامنی مرزه ای ایالات متحده به یک مساله فوری تبدیل شد
[ترجمه گوگل] پس از این حمله تروریستی، ناامنی از مرزهای ایالات متحده یک مسئله فوری شد
- The military build-up on the part of its eastern neighbor increased the sense of insecurity in the small country.
[ترجمه ترگمان] ساخت نظامی در بخشی از همسایه شرقی این کشور حس ناامنی در این کشور کوچک را افزایش داده است
[ترجمه گوگل] ارتش در بخشی از همسایۀ شرقی خود، احساس ناامنی در کشور کوچک را افزایش داد

(2) تعریف: lack of confidence in oneself or one's relationships; doubt; uncertainty.
متضاد: confidence, security, self-assurance

(3) تعریف: the condition or quality of being insecure; shakiness; instability.

• lack of self-confidence; fearfulness, anxiety; riskiness; lack of stability

مترادف و متضاد

نا امنی (اسم)
incertitude, insecurity

تزلزل (اسم)
shake, insecurity

anxiety


Synonyms: vacillation, self-doubt, hesitancy, indecision, doubt, uncertainty


danger


Synonyms: precariousness, instability, hazard, vulnerability


جملات نمونه

1. to live in insecurity
در عدم تامین زندگی کردن

2. You're projecting your insecurity onto me.
[ترجمه ترگمان] داری insecurity رو به من نشون میدی
[ترجمه گوگل]شما ناامنی خود را روی من قرار می دهید

3. Aggression is often a camouflage for insecurity.
[ترجمه ترگمان]پرخاش، اغلب یک استتار برای ناامنی است
[ترجمه گوگل]تهاجم اغلب استتار برای ناامنی است

4. The prime minister spoke of the general insecurity in the country.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر از ناامنی عمومی در کشور سخن گفت
[ترجمه گوگل]نخست وزیر از ناامنی عمومی در کشور سخن گفت

5. She is assailed by self-doubt and emotional insecurity.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عدم اعتماد به نفس و احساس ناامنی عاطفی مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]او توسط خودکشی و ناامنی احساسی تحت تاثیر قرار گرفته است

6. They trade on people's insecurity to sell them insurance.
[ترجمه ترگمان]آن ها با عدم امنیت مردم معامله می کنند تا آن ها را بیمه کنند
[ترجمه گوگل]آنها در معرض خطر ناامن قرار دارند و بیمه آنها را به فروش می رسانند

7. Job insecurity is making presenteeism increasingly common.
[ترجمه ترگمان]ناامنی شغلی به طور فزاینده ای رایج شده است
[ترجمه گوگل]ناامنی شغلی موجب شده است که استفاده از خدمات مسافرتی به طور فزاینده ای رایج باشد

8. His flippancy conceals a deep insecurity.
[ترجمه ترگمان] flippancy، یه تزلزل عمیق رو مخفی می کنه
[ترجمه گوگل]بی رحمانه او، ناامنی عمیق را پنهان می کند

9. She is always assailed by self-doubt and emotional insecurity.
[ترجمه ترگمان]او همیشه به خاطر عدم اعتماد به نفس و احساس ناامنی عاطفی مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]او همیشه با ناامیدی خودخواهانه و ناامیدی روبرو است

10. Psychotherapy helped him to shed some of his insecurity/inhibitions.
[ترجمه ترگمان]روان درمانی به او کمک کرد تا برخی از ناامنی \/ inhibitions خود را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]روان درمانی او را کمک کرد تا بعضی از ناامنی ها / مانع هایش را از بین ببرد

11. Her sarcasm is a mask for her insecurity.
[ترجمه ترگمان] sarcasm یه ماسک برای عدم امنیت اون هست
[ترجمه گوگل]سارکاسم او یک ماسک برای ناامنی اوست

12. He was tormented by feelings of insecurity.
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر احساس ناامنی آزار دهنده بود
[ترجمه گوگل]او از احساس ناامنی عذاب می کشید

13. Many believe it was his shyness and insecurity which let him down.
[ترجمه ترگمان]بسیاری بر این باورند که این ترس و ناامنی او بود که او را به حال خود رها کرده بود
[ترجمه گوگل]بسیاری معتقدند که خجالت و ناامیدی او بود که او را پایین آورد

14. The second is the feeling of insecurity in the workplace as companies try to compete in the global market.
[ترجمه ترگمان]دوم، احساس ناامنی در محل کار است چرا که شرکت ها سعی در رقابت در بازار جهانی دارند
[ترجمه گوگل]دوم، احساس ناامنی در محل کار است، زیرا شرکت ها سعی در رقابت در بازار جهانی دارند

15. Insecurity might creep in.
[ترجمه ترگمان]Insecurity ممکن است به درون نفوذ کند
[ترجمه گوگل]ناامنی ممکن است در خلال

پیشنهاد کاربران

ناامنی

عدم اطمینان. بی اعتمادی. نگرانی. دلواپسی

ضعف

نداشتن اعتماد بنفس در ارتباط با دیگران

• عدم اعتماد به نفس
• ترس
• تزلزل / عدم ثبات

عدم امنیت شغلی


کلمات دیگر: