1. menstrual cycle
دوره قاعدگی
2. The average length of a woman's menstrual cycle is 28 days.
[ترجمه ترگمان]میانگین طول چرخه قاعدگی یک زن ۲۸ روز است
[ترجمه گوگل]طول متوسط چرخه قاعدگی زن 28 روز است
3. This may refer to the menstrual blood and semen consumed sacramentally by some Gnostic groups.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به خون قاعدگی و منی که توسط برخی گروه های Gnostic مصرف می شود اشاره کند
[ترجمه گوگل]این ممکن است به خون قاعدگی و مایع منی که بعضی از گروه های عرفانی آن را به صورت مخلوط مصرف می کنند، اشاره کند
4. Also, the menstrual cycle of women can seriously disrupt fluid levels, causing in some cases increases of several pounds.
[ترجمه ترگمان]هم چنین چرخه قاعدگی زنان می تواند به طور جدی سطوح مایع را مختل کند و منجر به افزایش چند پوندی می شود
[ترجمه گوگل]همچنین چرخه قاعدگی زنان می تواند به طور جدی سطح مایع را مختل کند، و در برخی موارد باعث افزایش چندین پوند می شود
5. The syndrome has been described in association with menstrual irregularities, pregnancy, and the use of oral contraceptives.
[ترجمه ترگمان]این سندروم در رابطه با اختلالات قاعدگی، بارداری و استفاده از وسایل پیش گیری از بارداری شفاهی توضیح داده شده است
[ترجمه گوگل]سندرم در ارتباط با بی نظمی قاعدگی، بارداری و استفاده از قرص های ضد بارداری توصیف شده است
6. Where blood has a significance, and menstrual blood negatively so, women are granted a kind of power.
[ترجمه ترگمان]در جایی که خون اهمیت دارد و خون عادت منفی دارد، به زنان نوعی قدرت داده می شود
[ترجمه گوگل]از آنجا که خون اهمیت دارد و خون قاعدگی منفی است، زنان نوعی قدرت دارند
7. But confusion reigned over the idea of the menstrual cycle.
[ترجمه ترگمان]اما confusion بر ایده چرخه قاعدگی حکمفرما بود
[ترجمه گوگل]اما سردرگمی در مورد ایده چرخه قاعدگی حاکم بود
8. Blood vessels normally grow during the menstrual cycle, embryonic development and wound healing.
[ترجمه ترگمان]رگ های خونی به طور طبیعی در طول چرخه قاعدگی، رشد و بهبود زخم رشد می کنند
[ترجمه گوگل]عروق خونی معمولا در طول دوره قاعدگی، رشد جنین و بهبود زخم رشد می کند
9. Binge-eating can cause menstrual disturbances, acute swelling of the stomach and also salivary gland enlargement.
[ترجمه ترگمان]خوردن Binge می تواند باعث اختلالات قاعدگی، تورم شدید شکم و هم چنین بزرگ شدن غده salivary شود
[ترجمه گوگل]خوردن غذا باعث ایجاد اختلالات قاعدگی، تورم حاد معده و همچنین افزایش غده بزاق می شود
10. Not a menstrual period in the proper sense.
[ترجمه ترگمان] یه دوره عادت ماهیانه نیست
[ترجمه گوگل]یک دوره قاعدگی به معنای مناسب نیست
11. Five days after the end of the last menstrual period.
[ترجمه ترگمان]پنج روز بعد از آخرین دوره menstrual
[ترجمه گوگل]پنج روز پس از پایان آخرین دوره قاعدگی
12. When women experience problems with their menstrual cycles, such as irregular periods, doctors often give them hormones.
[ترجمه ترگمان]وقتی زنان مشکلاتی با چرخه های قاعدگی خود تجربه می کنند، مثل دوره های نامنظم، پزشکان اغلب به آن ها هورمون می دهند
[ترجمه گوگل]وقتی زنان با چرخه قاعدگی خود، مانند دوره های نامنظم را تجربه می کنند، پزشکان اغلب هورمون ها را به آنها می دهند
13. Clearly, menstrual blood had somehow been connected with the unfertilized egg and was confused with the abortion of a foetus.
[ترجمه ترگمان]واضح بود که خون menstrual به گونه ای به تخم طلایی مربوط شده بود و با سقط جنین یک جنین گیج شده بود
[ترجمه گوگل]واضح است که خون قاعدگی به نحوی با تخم مرغ نارس همراه بود و با سقط جنین اشتباه گرفته شد
14. The mean menstrual cycle length was 28 days.
[ترجمه ترگمان]طول چرخه قاعدگی به مدت ۲۸ روز بود
[ترجمه گوگل]متوسط زمان چرخه قاعدگی 28 روز بود