کلمه جو
صفحه اصلی

inherited


موروثى قانون ـ فقه : موروث روانشناسى : ارثى

انگلیسی به فارسی

ارثی، موروثی


انگلیسی به انگلیسی

• received by legal right at a person's death; received as a legacy; transmitted genetically

جملات نمونه

1. he inherited a noble mansion
او کاخ مجللی را به ارث برد.

2. he inherited his father's house and money
او خانه و پول پدرش را به ارث برد.

3. she inherited a large fortune
او ثروت هنگفتی به ارث برد.

4. she has inherited her blue eyes from her mother
چشمان آبی او به مادرش رفته است.

5. those who have inherited their wealth are different from those who have gained their riches themselves
آنان که دارایی خود را به ارث برده اند با آنان که ثروت خود را خودشان به دست آورده اند فرق دارند.

6. She inherited a little money from her grandfather.
[ترجمه ترگمان]پول کمی از پدربزرگش به ارث برده بود
[ترجمه گوگل]او پول کمی از پدربزرگش به ارث برده است

7. She inherited some money from her mother.
[ترجمه ترگمان]او مقداری پول از مادرش به ارث برده بود
[ترجمه گوگل]او بعضی از مادرش را به ارث برده بود

8. She has inherited her mother's stubborn streak.
[ترجمه ترگمان]دوره stubborn مادرش را به ارث برده است
[ترجمه گوگل]او ستون فقرات مادرش را به ارث برده است

9. She inherited a fortune from her father.
[ترجمه ترگمان]او ثروتی از پدرش به ارث برده بود
[ترجمه گوگل]او ثروت را از پدرش به ارث برده است

10. I inherited this ring from my grandmother.
[ترجمه ترگمان] این حلقه رو از مادربزرگم به ارث بردم
[ترجمه گوگل]من این حلقه را از مادربزرگم به ارث بردم

11. Would you quit your job if you inherited lots of money?
[ترجمه ترگمان]اگه یه عالمه پول به ارث بردی از کارت استعفا میدی؟
[ترجمه گوگل]اگر شما مقدار زیادی از پول به ارث برده اید، آیا کار خود را ترک می کنید؟

12. She inherited a fortune from her grandmother.
[ترجمه ترگمان]از مادربزرگش ثروتی به ارث برده بود
[ترجمه گوگل]او ثروت را از مادربزرگش به ارث برده است

13. His successor inherited a lot of problems from him.
[ترجمه ترگمان]جانشین او مشکلات زیادی را از او به ارث برد
[ترجمه گوگل]جانشین او بسیاری از مشکلات او را به ارث برده است

14. He inherited a poisoned chalice when he took over the job as union leader.
[ترجمه ترگمان]وقتی اون شغل رو به عنوان رهبر اتحادیه به ارث برده بود یه جام مسموم به ارث برده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به عنوان رهبر اتحادیه به کار خود ادامه داد، یک جسد مسموم به ارث برده بود

15. Her children have inherited her love of sport.
[ترجمه ترگمان]بچه هایش عشق او را به ورزش به ارث برده اند
[ترجمه گوگل]فرزندان او عشق او را به ورزش به ارث برده اند

16. We will enter into the question of inherited characteristics at a future time.
[ترجمه ترگمان]ما به سوال خصوصیات موروثی در زمان آینده وارد خواهیم شد
[ترجمه گوگل]ما در مورد مسئله ویژگی های ارثی در یک زمان آینده وارد خواهیم شد

پیشنهاد کاربران

ارثیه. به ارث بردن

به ارث بردن . ارثیه

ذاتی

به عاریت گرفته

موروثی, ارثی
مثال:Having some exotic habits or behavior by some people can be inherited

کامپیوتر : ارث بری کلاس ها از هم ( به این صورت که کلاسی که چیزی به ارث میبره میتونه از اون ویژگی ها استفاده کنه )
دنیای واقعی : همون ارث برن خودمون, به ارث برده شده, به ارث رسیده

فطری

ذاتی. . موروثی

ارثی


کلمات دیگر: