1. the sled slithered down the bumpy hill
سورتمه به سوی پایین تپه ی پر دست انداز سر خورد.
2. to slide downhill on a sled
با سورتمه از تپه به پایین سریدن
3. He pulled the lightened sled with all his strength.
[ترجمه ترگمان]بار دیگر سورتمه را با تمام قوایش باز کرد
[ترجمه گوگل]او سیل آسانسور را با تمام قدرتش کشید
4. Jack dug his sled out of the cellar.
[ترجمه اتنا] جک سورتمه را از زیر زمین بیرون اورد
[ترجمه ترگمان]جک سورتمه را از زیرزمین بیرون کشید
[ترجمه گوگل]جک خود را از غرفه خارج کرد
5. In use the sled comes under considerable stress.
[ترجمه ترگمان]استفاده از سورتمه تحت فشار قابل توجهی قرار دارد
[ترجمه گوگل]در استفاده از سورتمه ها تحت فشار قابل توجهی قرار می گیرد
6. And an arrangement to build a sled for the race held in Aviemore each year.
[ترجمه ترگمان]و قرار بود برای مسابقه ای که هر ساله در Aviemore برگزار می شد، سورتمه بسازد
[ترجمه گوگل]و یک ترتیب برای ساخت یک سوله برای مسابقه برگزار شده در Aviemore هر سال
7. She tumbled over a sled.
[ترجمه ترگمان]روی سورتمه افتاد
[ترجمه گوگل]او بیش از یک سورتمه سقوط کرد
8. The sled is big enough for three children to ride on it safely.
[ترجمه ترگمان]سورتمه به اندازه کافی بزرگ است که سه کودک با خیال راحت سوار آن شوند
[ترجمه گوگل]ساندویچ به اندازه کافی بزرگ است تا سه کودک بتوانند با خیال راحت سوار شوند
9. Instead it is a detailed view of the Sled from the pilot's viewpoint.
[ترجمه ترگمان]در عوض این یک دیدگاه دقیق از the از دیدگاه خلبان است
[ترجمه گوگل]در عوض، دیدگاه دقیق از سوله از دیدگاه خلبان است
10. It was like trying to drag a sled with a pile of bricks on it.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که می خواست سورتمه را با انبوهی از آجرهای روی آن بکشد
[ترجمه گوگل]مثل سعی کردن کشیدن یک سوله با شمع آجر روی آن بود
11. And Rosebud was just a sled.
[ترجمه ترگمان] و \"rosebud\" فقط یه سورتمه بود
[ترجمه گوگل]و رزبد فقط یک سورتمه بود
12. Breed of hunting and sled dog found near the Arctic Circle.
[ترجمه ترگمان]نژاد سگ شکاری و شکار در نزدیکی دایره قطبی یافت می شود
[ترجمه گوگل]نژاد سگ شکار و سورتمه در نزدیکی دایره قطب شمال یافت می شود
13. She's learned enough Eskimo to command a dog sled. She's eaten raw seal flesh (while it was still warm).
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی اسکیمو را یاد گرفته که به یک سگ سورتمه مسلط شود گوشت گوساله خام را خورده است (در حالی که هنوز گرم است)
[ترجمه گوگل]او اسکیمو به اندازه کافی آموخته است تا یک سگ سگ را اداره کند او گوشت خام خام خوردن (در حالی که هنوز گرم بود)
14. Life is like a dog sled team. If you ain't the Lead dog, the scenery never changes.
[ترجمه ترگمان]زندگی مثل یک تیم سورتمه است اگر شما سگ سرب نیستید، منظره هیچ وقت عوض نمی شود
[ترجمه گوگل]زندگی مانند یک تیم اسب سواری است اگر شما سگ سرب نیست، مناظر هرگز تغییر نمی کند