کلمه جو
صفحه اصلی

exclamation


معنی : فریاد، بانگ، ضجه، حرف ندا
معانی دیگر : (گفتار ناگهان و از روی شور و حرارت) داد، تشر، پرخاش، ندا، عتاب، اظهار تعجب، ابراز شگفتی، علامت تعجب

انگلیسی به فارسی

فریاد، بانگ، علامت تعجب، حرف ندا


تعظیم، فریاد، بانگ، حرف ندا، ضجه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of exclaiming; an abrupt or vehement utterance.
مترادف: ejaculation
مشابه: bawl, call, clamor, cry, holler, outcry, shout, yell

(2) تعریف: a word or phrase standing alone, such as "Wow!" or "Oh dear", used to express emotion; interjection.
مترادف: interjection
مشابه: expletive, oath

• cry, shout of surprise, expression of shock or wonder, interjection
an exclamation is a sound, word, or sentence that is spoken suddenly and emphatically in order to express excitement, admiration, shock, or anger.

مترادف و متضاد

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

بانگ (اسم)
call, clamor, cry, noise, sound, roar, exclamation, voice

ضجه (اسم)
cry, dole, scream, exclamation, howl, yell, squall, lament, wail, squeal, shriek, whoop, plaint, yawl, yammer

حرف ندا (اسم)
exclamation, interjection

shout; assertion


Synonyms: bellow, call, clamor, cry, ejaculation, expletive, holler, interjection, outcry, roar, utterance, vociferation, yawp, yell


Antonyms: quiet, silence


جملات نمونه

1. he uttered an exclamation of pain
او فریادی حاکی از درد کشید.

2. 'Good heavens!' is an exclamation of surprise.
[ترجمه ترگمان]خدای من! فریادی از حیرت است
[ترجمه گوگل]'آسمان خوب!' تعجب تعجب است

3. The letter was peppered with exclamation marks.
[ترجمه ترگمان]این نامه حاکی از علامت تعجب بود
[ترجمه گوگل]نامه با علامت تعجب فلفل شده بود

4. He gave an exclamation of surprise.
[ترجمه ترگمان]از تعجب فریادی کشید
[ترجمه گوگل]او تعجب تعجب کرد

5. She gave a loud exclamation of delight.
[ترجمه ز] او فریادی بلند از خوشحالی سر داد
[ترجمه ترگمان]زن فریادی بلند کشید
[ترجمه گوگل]او صدای تعجب بلند از لذت را داد

6. Sue gave an exclamation as we got a clear sight of the house.
[ترجمه ترگمان]سو به محض اینکه دید ما از خانه خارج شد، سو فریادی کشید و گفت:
[ترجمه گوگل]سو همانطور که دیدنی از خانه بود، تعجب کرد

7. But then, with an exclamation of self-mockery, she went into the galley and brushed the hairs into the waste bin.
[ترجمه ترگمان]اما بعد، با صدایی که از خود بی خود شده بود، به آشپزخانه رفت و موهایش را در سطل آشغال ریخت
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، با تعجب از خودخواهانه، او به داخل آشپزخانه رفت و موها را به سطل زباله انداخت

8. His exclamation point was a 56-yard touchdown reception from Otton in the third quarter.
[ترجمه ترگمان]علامت تعجب او ۵۶ یارد بود که از Otton در طبقه سوم دریافت شد
[ترجمه گوگل]نقطه علامت تعجب او یک گیرنده 56 دلاری از اتون در سه ماهه سوم بود

9. Live your life as an Exclamation rather than an Explanation. Isaac Newton
[ترجمه ترگمان]زندگی خود را به عنوان یک exclamation زندگی کنید به جای توضیح اسحاق نیوتن
[ترجمه گوگل]زندگی خود را به عنوان تعجب به جای یک توضیح اسحاق نیوتن

10. She made contact and heard an exclamation of pain and then her arms were pinioned behind her and she was powerless.
[ترجمه ترگمان]او تماس گرفت و فریادی از درد شنید و بعد بازوانش را پشت سرش بسته بودند و او ناتوان بود
[ترجمه گوگل]او تماس گرفت و صدای عجله درد را شنید و سپس دستانش پشت سرش زد و او بی نیرو بود

11. One is the exclamation mark, used twice.
[ترجمه ترگمان]یکی علامت تعجب است که دو بار بکار می برد
[ترجمه گوگل]یکی علامت تعجب است، دوبار استفاده می شود

12. With a sudden exclamation, he caught her hand and pressed the palm of it to his lips.
[ترجمه ترگمان]با فریادی ناگهانی دستش را گرفت و کف آن را بر لبان خود فشرد
[ترجمه گوگل]با تعجب ناگهانی، دستش را گرفت و کف دستش را به لبهایش فرو برد

13. In the ensuing silence, the duke's exclamation of surprise rang out over-loud.
[ترجمه ترگمان]در سکوت بعدی، علامت تعجب دوک به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]در سکوت پس از آن، تعظیم دوگ از تعجب بلند شد

He uttered an exclamation of pain.

او فریادی حاکی از درد کشید.


Their exclamations of joy filled the room.

بانگ‌های شادیانه‌ی آنها تالار را پر کرد.


پیشنهاد کاربران

نشانه نوشتاری ( مثل علامت تعجب )

اسم:
a sudden cry or remark expressing surprise, strong emotion, or pain. گریه ناگهانی یا ابراز هیجان، احساسات قوی و یا درد.
"an exclamation of amazement""تعجب از شگفتی"

synonyms: cry, call, shout, yell, shriek, roar, bellow, interjection, sudden utterance; expletive; rareejaculation


فریاد
ندا
علامت تعجب در گرامر


کلمات دیگر: