کلمه جو
صفحه اصلی

self explanatory

بدیهی، آشکار، مبرهن، بی نیاز به توضیح، واضح فی نفسه، بی نیاز از توصیف

انگلیسی به فارسی

( explaining self =) بدیهی، واضح فی نفسه، واضح،اشکار، بی نیاز از توصیف

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: requiring no further explanation or elaboration; clear.
• متضاد: impenetrable, incomprehensible
• something that is self-explanatory is clear and easy to understand without needing any extra information or explanation.

پیشنهاد کاربران

Obvious
Easy to understand
روشنگر خود
خود روشنگر
توضیح دهنده و شرح دهنده درباره ی خود
خود معرف
easy to understand and not needing more explanation
easy to understand and not needing to more explanation
خود بیانگر
بدیهی , آشکار

# a self‑explanatory list of instructions
خودگویا
کلمات دیگر: