(verb transitive) قلم زدن، کنده کاری کردن در، حکاکی کردن، گراورکردن، نقش کردن، منقوش کردن
engraved
(verb transitive) قلم زدن، کنده کاری کردن در، حکاکی کردن، گراورکردن، نقش کردن، منقوش کردن
انگلیسی به فارسی
حکاکی شده، حکاکی کردن، قلم زدن، منقوش کردن، کندهکاری کردن در، گراور کردن، نقش کردن، بریدن
انگلیسی به انگلیسی
• carved, graven; firmly impressed
جملات نمونه
1. an engraved wedding announcement
کارت چاپی عروسی
2. his dates were engraved on his tombstone
تاریخ زاد و مرگش را روی سنگ قبرش کنده بودند.
3. his name was engraved on the tombstone
نام او بر سنگ گور حک شده بود.
4. that event is engraved in my memory
آن رویداد بر خاطرم نقش بسته است.
5. The jeweller skillfully engraved the initials on the ring.
[ترجمه ترگمان]و با مهارت حروف اول حروف را روی حلقه حک کرد
[ترجمه گوگل]جواهرساز با مهارت حرف زدن بر روی حلقه را حک کرد
[ترجمه گوگل]جواهرساز با مهارت حرف زدن بر روی حلقه را حک کرد
6. His initials were engraved on the cigarette case.
[ترجمه ترگمان]حروف اول اسمش روی قوطی سیگار نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]حروف اولش بر روی جعبه سیگار حک شده بود
[ترجمه گوگل]حروف اولش بر روی جعبه سیگار حک شده بود
7. Your wedding ring can be engraved with a personal inscription at no extra cost.
[ترجمه ترگمان]انگشتر عروسی شما می تواند با کتیبه شخصی نوشته شود که هیچ هزینه اضافی ندارد
[ترجمه گوگل]حلقه عروسی شما می تواند با کتیبه شخصی بدون هیچ هزینه اضافی حکاکی شود
[ترجمه گوگل]حلقه عروسی شما می تواند با کتیبه شخصی بدون هیچ هزینه اضافی حکاکی شود
8. She engraved the ring in a floral pattern.
[ترجمه ترگمان]او حلقه را با الگوی گل حکاکی کرد
[ترجمه گوگل]او حلقه را در یک الگوی گلدار حک کرد
[ترجمه گوگل]او حلقه را در یک الگوی گلدار حک کرد
9. That last conversation we had is engraved on my memory forever.
[ترجمه ترگمان]آخرین گفتگوی ما برای همیشه روی حافظه ام حک شده بو
[ترجمه گوگل]آخرین مکالمه ما تا به حال برای حافظه من حک شده است
[ترجمه گوگل]آخرین مکالمه ما تا به حال برای حافظه من حک شده است
10. I'm having "John Law" engraved on the cap.
[ترجمه ترگمان]من \"جان قانون\" را دارم که بر روی این کلاه حکاکی شده است
[ترجمه گوگل]من 'جان قانون' را بر روی کلاه گذاشته ام
[ترجمه گوگل]من 'جان قانون' را بر روی کلاه گذاشته ام
11. The inscription was engraved in the stone of the memorial.
[ترجمه ترگمان]حکاکی روی سنگ بنای یادبود حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]این کتیبه در سنگ بنای یادبود حک شده است
[ترجمه گوگل]این کتیبه در سنگ بنای یادبود حک شده است
12. The glasses were engraved with the Queen's cipher.
[ترجمه ترگمان]این عینک با رمز ملکه حک شده بود
[ترجمه گوگل]عینک ها با علامت Queen حک شده بودند
[ترجمه گوگل]عینک ها با علامت Queen حک شده بودند
13. Their names are engraved on a stone tablet.
[ترجمه ترگمان]نامشان بر روی یک لوح سنگی حکاکی شده است
[ترجمه گوگل]نام آنها بر روی یک قرص سنگی حک شده است
[ترجمه گوگل]نام آنها بر روی یک قرص سنگی حک شده است
14. The dog's name was engraved on a little metal disc attached to its collar.
[ترجمه ترگمان]نام سگ روی یک دیسک کوچک فلزی متصل به قلاده حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]نام سگ بر روی یک دیسک فلزی کمی متصل به یقه اش حک شده بود
[ترجمه گوگل]نام سگ بر روی یک دیسک فلزی کمی متصل به یقه اش حک شده بود
پیشنهاد کاربران
مهر برجسته
حکاکی شده
کلمات دیگر: