1. to repay a visit
بازدید رفتن
2. to repay kindness with interest
لطف کسی را با محبت بیشتر پس دادن
3. (j. keats) to repay scorn for scorn
تحقیر را با تحقیر جبران کردن
4. may god repay you!
الهی خدا تو را عوض بدهد!
5. how will i be able to repay your kindness
چگونه خواهیم توانست مهربانی های تو را تلافی کنم.
6. he used to reward his friends and repay his enemies
به دوستانش پاداش می داد و بدی دشمنانش را تلافی می کرد.
7. When will you repay me the $500 I lent you last week?
[ترجمه ترگمان]کی این ۵۰۰ دلاری رو که هفته پیش بهت قرض دادم رو جبران می کنی؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی 500 دلاری را که هفته گذشته تو را قرض دادم، بازپرداختی؟
8. I fully intend to repay them the money that they lent me.
[ترجمه ترگمان]من به طور کامل قصد دارم پولی را که به من قرض داده اند به آن ها بدهم
[ترجمه گوگل]من به طور کامل قصد دارم پولی را که من را به من قرض داد بازپرداخت
9. When are you going to repay them?
[ترجمه ترگمان]کی می خوای تلافی کنی؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی می خواهید آنها را بازپرداخت کنید؟
10. It took three years to repay my student loan .
[ترجمه ترگمان]سه سال طول کشید تا وام دانشجویی ام را بازپرداخت کنم
[ترجمه گوگل]سه سال برای بازپرداخت وام دانشجویی گذشت
11. You should read this article - it would repay your time.
[ترجمه ترگمان]شما باید این مقاله رو بخونین اون وقت شما رو تلافی می کنه
[ترجمه گوگل]شما باید این مقاله را بخوانید - زمان خود را بازپرداخت کنید
12. I'll repay the money I owe them next week.
[ترجمه ترگمان]من پول رو که هفته دیگه بهشون بدهکارم رو جبران می کنم
[ترجمه گوگل]من پولی را که من هفته بعد آنها را بدهکارم بازپرداخت می کنم
13. She engaged herself to repay her debt within two months.
[ترجمه ترگمان]در عرض دو ماه به خود مشغول بود تا بدهی خود را جبران کند
[ترجمه گوگل]او خود را درگیر کرد تا بدهی خود را ظرف دو ماه بازپرداخت کند
14. He didn't have the wherewithal to repay the loan.
[ترجمه ترگمان]پول پرداخت وام را نداشت
[ترجمه گوگل]او بازنشستگی وام را نداشت
15. I advanced him some money, which he would repay on our way home.
[ترجمه ترگمان]مقداری پول به او دادم که در راه بازگشت به خانه بود
[ترجمه گوگل]من او را به برخی از پول، که او را در راه بازگشت به خانه او را بهبود بخشید
16. They agreed to repay their creditors over a period of three years.
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کردند که creditors خود را در مدت سه سال بازپرداخت کنند
[ترجمه گوگل]آنها توافق کردند طلبکاران خود را در مدت سه سال بازپرداخت کنند
17. I can never repay you for your kindness.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نمی تونم جبران لطف تو رو جبران کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز نمیتوانم برای مهربانی تو را بازپرداخت کنم
18. I'd like to buy them something to repay all their kindness.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم براشون یه چیزی بخرم تا همه kindness رو جبران کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم آنها را بخرند تا همه مهربانی خود را بازپرداخت کنند