کلمه جو
صفحه اصلی

apathetic


معنی : بی تفاوت، بی احساس، بی روح
معانی دیگر : بی علاقه، دلمرده، بی توجه، ناگرای، فاقد احساسات، بی شور، بی هیجان، بی واکنش، بی حال، بی غیرت

انگلیسی به فارسی

بی‌احساس، بی‌تفاوت، بی‌روح، بی‌شور، بی‌هیجان، بی‌واکنش، بی‌حال، بی‌غیرت، بی‌علاقه، دلمرده، بی‌توجه


بی تفاوت، بی احساس، بی روح


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: apathetically (adv.)
• : تعریف: having or displaying little or no emotion, concern, or interest; indifferent.
مترادف: indifferent, unconcerned, unmoved
متضاد: avid, eager, emotional, enthusiastic, fervent, fervid, keen, passionate, vehement, zealous
مشابه: impassive, inactive, incurious, insensible, lethargic, passive, perfunctory, phlegmatic, stolid, torpid, unemotional, unenthusiastic, unfeeling, uninterested

- The prisoners cried out for help, but the apathetic guards continued to play their game.
[ترجمه زینب دهشتی] زندانیان برای کمک گریه کردند، اما نگهبابانان بی تفاوت به بازیشان ادامه دادند.
[ترجمه ترگمان] زندانیان برای کمک فریاد کشیدند، اما نگهبان های apathetic همچنان به بازی خود ادامه می دادند
[ترجمه گوگل] زندانیها برای کمک به گریه گریه کردند، اما نگهبانان متهم به بازی ادامه دادند
- Depression can cause one to become apathetic and lose interest in things that one typically enjoys.
[ترجمه ترگمان] افسردگی می تواند باعث ایجاد بی تفاوتی و از دست دادن علاقه به چیزهایی شود که معمولا از آن لذت می برند
[ترجمه گوگل] افسردگی می تواند موجب شود که فرد مبتلا به افسردگی شود و علاقه ای به چیزهایی که معمولا از آن لذت می برند را از دست بدهد
- Although the dispute was raging between the two sides, many townspeople remained apathetic to the issue under debate.
[ترجمه ترگمان] اگرچه این اختلاف بین دو طرف جریان داشت، بسیاری از مردم نسبت به موضوع مورد بحث بی تفاوت بودند
[ترجمه گوگل] اگر چه اختلاف بین دو طرف خشمگین بود، بسیاری از شهروندان به بحث در مورد مسئله باقی مانده بودند

• lethargic, indifferent
someone who is apathetic is not interested in anything.

مترادف و متضاد

بی تفاوت (صفت)
apathetic, incurious, apathetical

بی احساس (صفت)
apathetic, apathetical, impercipient, thick-skinned

بی روح (صفت)
tame, inconscient, arid, meek, apathetic, apathetical, dead, soulless, spiritless, prosaic, pedestrian, vapid, inert, exanimate

uncaring, disinterested


Synonyms: blah, callous, cold, cool, could care less, couldn’t care less, don’t give a damn, draggy, emotionless, flat, impassive, indifferent, insensible, laid-back, languid, moony, passive, stoic, stolid, unconcerned, unemotional, unfeeling, uninterested, unmoved, unresponsive, untouched, what the hell, wimpy


Antonyms: caring, concerned, interested, responsive


جملات نمونه

1. a bad teacher can make students apathetic
معلم بد می تواند شاگردان را بی علاقه کند.

2. I realised I was becoming increasingly depressed and apathetic.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که به شدت افسرده و افسرده می شوم
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که من به طور فزاینده ای افسرده و بی پروا شدم

3. She felt too apathetic even to move.
[ترجمه زهرا رحمانی] اون حتی حال تکون خوردن هم نداره.
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن نسبت به من بی تفاوت بود
[ترجمه گوگل]حتی برای حرکت به او احساس پوچی کرد

4. Young people today are so apathetic about politics.
[ترجمه ترگمان]جوانان امروز نسبت به سیاست بی تفاوت هستند
[ترجمه گوگل]امروزه جوانان در مورد سیاست بسیار متواضع هستند

5. How can you be so apathetic about the world and its problems?
[ترجمه ترگمان]چطور می توانید نسبت به دنیا و مشکلات آن بی تفاوت باشید؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم در مورد جهان و مشکلات آن خیلی متانت باشم؟

6. The illness made her apathetic and unwilling to meet people.
[ترجمه ترگمان]این بیماری او را بی تفاوت کرد و نمی خواست مردم را ملاقات کند
[ترجمه گوگل]بیماری او را متزلزل کرد و تمایلی به دیدار با مردم نداشت

7. Even the most apathetic students are beginning to sit up and listen.
[ترجمه زینب دهشتی] حتی دانش اموزان بی تفاوت هم شروع به نشستن و گوش دادن کرده اند.
[ترجمه ترگمان]حتی the دانش آموزان شروع به نشستن می کنند و گوش می دهند
[ترجمه گوگل]حتی دانشجویان بی پروا شروع به گوش دادن و گوش دادن می کنند

8. Don't be so apathetic - how are you going to get a job if you don't even write a letter?
[ترجمه ترگمان]انقدر بی احساس نباش - چطوری میخوای کاری پیدا کنی اگر حتی یک نامه ننوشتی؟
[ترجمه گوگل]آیا خیلی متانت نیست - اگر شما حتی یک نامه نوشتید، می خواهید کار کنید؟

9. They may become apathetic, unable to do even the simplest task.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است بی تفاوت باشند و حتی ساده ترین کار را هم انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است بی معرفت باشند، حتی قادر به انجام کاری ساده ای نیستند

10. The mass is politically apathetic and impotent, and policy is imposed upon this large proportion of the population.
[ترجمه ترگمان]این جرم از نظر سیاسی سست و سست است و سیاست بر این بخش بزرگ مردم تحمیل می شود
[ترجمه گوگل]این جرم از لحاظ سیاسی بیهوده و ناتوان است و سیاست بر این بخش بزرگی از جمعیت اعمال می شود

11. An individual who is passive, utterly apathetic and withdrawn from community life is no true citizen.
[ترجمه ترگمان]فردی که منفعل است، کاملا بی تفاوت است و از زندگی اجتماع خارج می شود، یک شهروند واقعی نیست
[ترجمه گوگل]فردی که منفعل، کاملا متخلف و از زندگی اجتماعی خارج می شود هیچ شهروندی واقعی نیست

12. Parents are completely apathetic about their children's education and show little interest in it.
[ترجمه ترگمان]والدین نسبت به آموزش کودکانشان کاملا بی تفاوت هستند و علاقه چندانی به آن نشان نمی دهند
[ترجمه گوگل]والدین در مورد تحصیلات فرزندانشان کاملا متزلزل شده و علاقه ای به آن ندارند

13. She lay, apathetic, dull as the lustreless droop of her hair on the pillows.
[ترجمه ترگمان]در حالی که موهای خود را روی بالش ها می گذاشت، بی حال و بی روح به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در حالی که بی رحم از موهایش بر روی بالش گریه می کرد، بی قرار، کسل کننده بود

14. Most people were just too apathetic to go out and vote.
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم آن قدر بی تفاوت بودند که نمی توانستند خارج شوند و رای بدهند
[ترجمه گوگل]اکثریت مردم فقط بی پروا بودند که بیرون بروند و رای بدهند

15. The congenital apathetic inefficiency bred by the regime as the best way of keeping people down had also delayed the demolition process.
[ترجمه ترگمان]ناکارآمدی مادرزادی در رژیم به عنوان بهترین روش حفظ مردم نیز روند تخریب را به تاخیر انداخته بود
[ترجمه گوگل]ناکارآمدی مادرزادی که به وسیله رژیم به عنوان بهترین راه نگه داشتن مردم به وجود آمد، پروسه تخریب را به تأخیر انداخت

A bad teacher can make students apathetic.

معلم بد می‌تواند شاگردان را بی‌علاقه کند.


I realized that I was becoming increasingly depressed and apathetic.

دریافتم که به‌طور افزون‌وار درحال افسردگی و دلمرده شدن هستم.


پیشنهاد کاربران

be apathetic for everything

بی خیال


کلمات دیگر: