کلمه جو
صفحه اصلی

deregulation

انگلیسی به انگلیسی

• process of removing something from government control

جملات نمونه

1. the deregulation of natural gas pricing
برداشتن محدودیت از قیمت گذاری گاز طبیعی

2. Asian airlines remain untouched by the deregulation that has swept America.
[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی آسیایی توسط مقررات زدایی که آمریکا را فرا گرفته است، دست نخورده باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]خطوط هوایی آسیا با توجه به قوانین رفع شده که آمریکا را زیر پا گذاشته است، باقی مانده است

3. Since deregulation, banks are permitted to set their own interest rates.
[ترجمه علی] بعد از مقررات زدایی، به بانک ها اجازه داده می شود تا نرخ بهره مورد نظر خود را تعین نمایند.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد بانک ها مجاز به تنظیم نرخ بهره خود هستند
[ترجمه گوگل]از آنجا که قوانین بازنشستگی، بانک ها مجاز به تعیین نرخ بهره خود هستند

4. Couldn't the deregulation of broadcasting lead to a lowering of standards?
[ترجمه ترگمان]عدم تعدیل بودجه ممکن است منجر به پایین آمدن استانداردها شود؟
[ترجمه گوگل]تنظیم مقررات پخش منجر به کاهش استانداردها شد؟

5. Carter had advocated deregulation, but he approached reform via legislation whereas his successor sought the same end primarily through administrative action.
[ترجمه ترگمان]کارتر از تنظیم مجدد حمایت کرده بود، اما از طریق قانونگذاری به اصلاحات نزدیک شد در حالی که جانشین او در درجه اول از طریق اقدامات اجرایی به دنبال آن می گشت
[ترجمه گوگل]کارتر از قانون محروم حمایت کرده بود، اما او از طریق قانون اصلاحات را در بر گرفت، در حالی که جانشین او به دنبال همان قاعده بود که عمدتا از طریق اقدام اداری بود

6. The deregulation of the capital market brought with it the need for increased investor protection.
[ترجمه ترگمان]مقررات زدایی از بازار سرمایه با آن نیاز به افزایش حفاظت از سرمایه گذار را به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]مقررات زدایی بازار سرمایه با افزایش نیاز به حمایت سرمایه گذار همراه بود

7. Supporters of deregulation in the electric industry argue that resulting competition will mean lower rates for the consumer.
[ترجمه ترگمان]حامیان خصوصی سازی در صنعت برق استدلال می کنند که رقابت منجر به کاهش نرخ سود برای مصرف کننده خواهد شد
[ترجمه گوگل]حامیان مقرراتزدایی در صنایع برق استدلال می کنند که رقابت ناشی از افزایش قیمت برای مصرف کننده است

8. First, the rhetoric of deregulation has not matched the reality: enterprise zones and Freeports have largely proved mundane.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، معانی مقررات زدایی با واقعیت منطبق نیست: مناطق اقتصادی و Freeports تا حد زیادی دنیوی هستند
[ترجمه گوگل]اولا، لفاظی از قوانین تخلف با واقعیت سازگاری ندارد: مناطق تجاری و Freeports تا حد زیادی دنیوی را ثابت کرده اند

9. The fact that there is now total deregulation will have a serious effect on small shops.
[ترجمه ترگمان]این واقعیت که در حال حاضر کنترل مجدد کلی وجود دارد، تاثیری جدی بر فروشگاه های کوچک خواهد داشت
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که در حال حاضر تمام قوانین رفع خواهد شد تاثیر جدی بر مغازه ها کوچک است

10. Since deregulation of bus services some routes may have been altered or replaced.
[ترجمه ترگمان]از زمان خصوصی سازی خدمات اتوبوس، ممکن است برخی از مسیرها تغییر کرده یا جایگزین شوند
[ترجمه گوگل]از آنجا که مقررات محدوده خدمات اتوبوس برخی از مسیرها ممکن است تغییر یا جایگزین شوند

11. The financial sector prepared itself for full deregulation and open competition with foreign institutions.
[ترجمه ترگمان]بخش مالی خود را برای آزادسازی کامل و رقابت آزاد با نهاده ای خارجی آماده کرده است
[ترجمه گوگل]بخش مالی خود را برای ممنوعیت کامل و رقابت آزاد با نهادهای خارجی آماده کرد

12. You've got to remember that at the time, deregulation was looked on as an open cash-register.
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر داشته باشید که در آن زمان، deregulation به عنوان صندوق پول نقد به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]شما باید یاد داشته باشید که در آن زمان، قوانین رفع ممنوعیت به عنوان یک حساب بازاریابی باز بررسی شد

13. Thus some of the benefits of deregulation had been eroded by 1990.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه برخی از مزایای مقررات زدایی توسط سال ۱۹۹۰ از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب برخی از مزایای کاهش مقررات در سال 1990 تخریب شده است

14. The privatization programme also covers schemes to promote deregulation and competition in the economy.
[ترجمه ترگمان]برنامه خصوصی سازی همچنین طرح هایی را برای ترویج خصوصی سازی و رقابت در اقتصاد تحت پوشش قرار می دهد
[ترجمه گوگل]برنامه خصوصی همچنین طرح هایی را برای ترویج مقررات زدایی و رقابت در اقتصاد فراهم می کند

پیشنهاد کاربران

ساخت

تجدید ساختار
عدم نظارت دولت

تنظیم کاهشی

حذف مقررات دست وپاگیر ، حذف تشریفات، آزاد کردن ( قیمت و غیره ) ، حذف نظارت دولت، مقررات زدائی، عدم نظارت اجتماعی، بی ضابطگی، حذف محدودیت، آزاد گذاری

رفع محدودیت، آزادسازی ( تجارت، قیمت و غیره )

مقررات زدایی

قانون زدایی، زدودن قوانین دولتی

تخطی از قوانین


کلمات دیگر: