1. an advocate of strict observance of ritualistic forms.
[ترجمه ترگمان]یک مدافع رعایت دقیق اشکال ritualistic
[ترجمه گوگل]یکی از طرفداران رعایت دقیق اشکال آیینی است
2. In most lives, such highly ritualistic utterances as declarations are rare and very dramatic.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از زندگی ها، چنین utterances highly به عنوان اظهارات نادر و بسیار چشمگیر هستند
[ترجمه گوگل]در اکثر حیات، چنین سخنان بسیار روحانی مانند اعلامیه ها نادر و بسیار چشمگیر است
3. It seems needlessly ritualistic to me.
[ترجمه ترگمان]برای من بی دلیل به نظر میاد
[ترجمه گوگل]به نظر من نیازی به مراسم مذهبی نیست
4. There was talk of a quarry, ritualistic music, dance and dress.
[ترجمه ترگمان]صحبت از یک معدن، موسیقی، رقص، رقص و لباس بود
[ترجمه گوگل]صحبت از یک معدن، موسیقی روحانی، رقص و لباس بود
5. The ritualistic quality of the formal training programs was not lost on the neW managers.
[ترجمه ترگمان]کیفیت ritualistic برنامه های آموزشی رسمی بر روی مدیران new گم نشد
[ترجمه گوگل]کیفیت روحی برنامه های آموزش رسمی در مدیران نروژ از بین رفته است
6. This was the ritualistic time for the slaying of a leader, as Julius Caesar found out to his peril.
[ترجمه ترگمان]این اولین بار برای قتل یک رهبر بود، همانطور که ژولیوس سزار به خطر او پی برد
[ترجمه گوگل]این زمان روحانی برای قتل یک رهبر بود، زیرا جولیوس سزار متوجه خطرش شد
7. We were part of a ritualistic column of swaying white.
[ترجمه ترگمان]ما بخشی از یه مراسم مذهبی بودیم
[ترجمه گوگل]ما بخشی از یک ستون روحی رنگ آمیزی سفید بودیم
8. That is the unuttered matter that underlies the ritualistic argument over arms sales.
[ترجمه ترگمان]این مساله unuttered است که زیربنای استدلال ritualistic نسبت به فروش اسلحه است
[ترجمه گوگل]این مسئله بی قاعده است که مبنای استدلال آیینی درباره فروش اسلحه است
9. There is a ritualistic quality to some of these disputes, especially Taiwan and Tibet.
[ترجمه ترگمان]یک کیفیت ritualistic برای برخی از این مشاجرات بخصوص تایوان و تبت وجود دارد
[ترجمه گوگل]به برخی از این اختلافات، به ویژه تایوان و تبت، کیفیت خاصی دارد
10. Objects connected with the saint have assumed an almost ritualistic significance.
[ترجمه ترگمان]اشیایی که با قدیس در ارتباطند، از اهمیت ویژه ای برخوردارند
[ترجمه گوگل]اشیاء مرتبط با سنت، اهمیت تقریبا روحی دارند
11. The other victim was the main suspect in the ritualistic murders.
[ترجمه ترگمان]قربانی دیگه مظنون اصلی این قتل ها بوده
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از قربانیان مظنون اصلی قتل عام بود
12. One of the functions of that difficult process is to provide a ritualistic framework within which people can function.
[ترجمه ترگمان]یکی از وظایف آن فرآیند دشوار فراهم کردن چارچوب ritualistic است که در آن افراد می توانند عملکرد داشته باشند
[ترجمه گوگل]یکی از وظایف این روند دشوار، ارائه یک چارچوب آیینی است که در آن افراد میتوانند عمل کنند
13. Most of them seem to get a power trip from their ritualistic behaviour.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها به نظر می رسد که از رفتار ritualistic خود به یک سفر قدرتی رسیده اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اکثر آنها از تجربیات روحی خود، از قدرت عبور می کنند
14. One by one, with grave solemnity, the four of the deputation accepted cigars and lit up in ritualistic fashion.
[ترجمه ترگمان]یکی یکی پس از دیگری با وقار و وقار تمام چهار نفر از نمایندگان شهر سیگار و سیگار را به صورت مراسم مذهبی پذیرفتند
[ترجمه گوگل]یک به یک، با حماقت قریبانه، چهار نفر از اعضای مجلس، سیگار را پذیرفته و به شکل روحانی روشن می کنند
15. Struan, because of its direct descent from a traditional ritualistic practice, still retains a trace of sacramental efficacy.
[ترجمه ترگمان]است روان، به دلیل نزول مستقیم آن از یک روش سنتی ritualistic، هنوز یک اثر از کارآیی مذهبی را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]استروان، به دلیل فرود مستقیم از یک عمل روحانی سنتی، هنوز اثری از اثربخشی مقدس دارد