(verb transitive) پیچیدن، پوشاندن، درلفاف گذاشتن، فراگرفتن، دورچیزی را گرفتن، احاطه کردن
enveloped
(verb transitive) پیچیدن، پوشاندن، درلفاف گذاشتن، فراگرفتن، دورچیزی را گرفتن، احاطه کردن
انگلیسی به فارسی
پوشش داده شده
انگلیسی به انگلیسی
• wrapped, encased, enclosed
جملات نمونه
1. flames enveloped the house
شعله های آتش خانه را در کام خود فرو برد.
2. a shroud enveloped her body
کفنی دور بدن او پیچیده شده بود
3. dark clouds enveloped the moon
ابرهای تیره ای ماه را دربر گرفته بود
4. the drowsy silence that had enveloped the village
سکوت خواب گونه ای که دهکده را فرا گرفته بود
5. The baby was enveloped in blankets.
[ترجمه ترگمان]بچه در پتو پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]کودک در پتو پوشانده شده بود
[ترجمه گوگل]کودک در پتو پوشانده شده بود
6. The curtains were enveloped in a sheet of flame.
[ترجمه ترگمان]پرده ها را در هاله ای از شعله فرو برده بودند
[ترجمه گوگل]پردهها در یک ورقه شعله قرار داشتند
[ترجمه گوگل]پردهها در یک ورقه شعله قرار داشتند
7. The porcelain vase is enveloped in cotton.
[ترجمه ترگمان]گلدان چینی در پنبه پیچیده شده است
[ترجمه گوگل]گلدان پرسلن در پنبه پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]گلدان پرسلن در پنبه پوشیده شده است
8. The long cloak she was wearing enveloped her completely.
[ترجمه ترگمان]شنل بلندش را کام لا احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]کلاه بلند او پوشیدن او به طور کامل
[ترجمه گوگل]کلاه بلند او پوشیدن او به طور کامل
9. The mountain peak was enveloped in mist and clouds.
[ترجمه ترگمان]قله کوه در مه و مه پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]اوج کوه در مه و ابرها قرار داشت
[ترجمه گوگل]اوج کوه در مه و ابرها قرار داشت
10. The house was enveloped in smoke.
[ترجمه ترگمان]خانه از دود پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]خانه در دود پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]خانه در دود پوشیده شده بود
11. The opera theatre was soon enveloped in flames.
[ترجمه ترگمان]به زودی سالن اپرا در میان شعله های آتش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]تئاتر اپرا به زودی در شعله های آتش بود
[ترجمه گوگل]تئاتر اپرا به زودی در شعله های آتش بود
12. The area is enveloped in a pall of neglect.
[ترجمه ترگمان]این منطقه در هاله ای از بی توجهی پیچیده شده است
[ترجمه گوگل]این منطقه در یک بی نظمی قرار دارد
[ترجمه گوگل]این منطقه در یک بی نظمی قرار دارد
13. The river appeared as if enveloped in smog.
[ترجمه ترگمان]رودخانه طوری به نظر می رسید که انگار در مه پیچیده شده باشد
[ترجمه گوگل]رودخانه به نظر می رسد که در دودکش قرار دارد
[ترجمه گوگل]رودخانه به نظر می رسد که در دودکش قرار دارد
14. The coat was far too big it completely enveloped him.
[ترجمه ترگمان]این نیم تنه بیش از حد بزرگ بود که او را در خود پیچیده بود
[ترجمه گوگل]کت خیلی بزرگ بود که به طور کامل او را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]کت خیلی بزرگ بود که به طور کامل او را پوشانده بود
15. The building was soon enveloped in flames.
[ترجمه ترگمان]به زودی ساختمان در میان شعله های آتش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این ساختمان به زودی در شعله های آتش بسته شد
[ترجمه گوگل]این ساختمان به زودی در شعله های آتش بسته شد
پیشنهاد کاربران
گسترش یافتن
محصور، محاط، پوشیده، ملفف، پیراگرفته
در حصار، در احاطه، در پوشش، در لفاف
در حصار، در احاطه، در پوشش، در لفاف
کلمات دیگر: