سقوط نمود
fell off
پیشنهاد کاربران
به زمین افتاد☺
محو شدن ، مثل Fell off the map ( از نقشه محو شدن )
I fell off a rock یعنی: من از یک صخره سقوط کردم.
سقوط کرد یا افتاد مثل : fell off the wall که یعنی از دیوار افتاد
زمین خوردن، افتادن از روی یک وسیله ای
is the past tense of fall
افتادن، سقوط کردن، زمین افتادن
She fell off the ladder
از نربودن افتاد.
She fell off the ladder
از نربودن افتاد.
افتادن از روی چیزی
fall off به معنی سقوط از روی چیزی هست اما fall down سقوط از ارتفاع هست نه از روی چیزی
The picture that you hung up last night fell down this morning
چیزی زیر قاب عکس نبوده که افتاده در اینجا
Andrea dropped back to third place when she fell off her bike
در اینجا از روی صندلی دوچرخه افتاده
The picture that you hung up last night fell down this morning
چیزی زیر قاب عکس نبوده که افتاده در اینجا
Andrea dropped back to third place when she fell off her bike
در اینجا از روی صندلی دوچرخه افتاده
The rapper who fell off : دپری که زمین خورد و فید شد ( یه آهنگ هیت داد بعد کریرش بگا رفت )
کلمات دیگر: