کلمه جو
صفحه اصلی

menial


معنی : ادم پست، نوکر، چاکر، نوکر مابانه، پست
معانی دیگر : درخور نوکران، وابسته به نوکران، دون، نوکر صفت، فرومایه، چاپلوس، بادمجان دور قاب چین، مستخدم، کلفت، آدم نوکرماب، آدم پست

انگلیسی به فارسی

پست، نوکر مابانه، چاکر، نوکر، آدم پست


انگلیسی به انگلیسی

• servile person; domestic servant
pertaining to or appropriate for domestic servants; servile, subservient; abasing, demeaning
menial work is boring and tiring, and the people who do it have a low status.

مترادف و متضاد

ادم پست (اسم)
bugger, menial, scoundrel, reptile, skate, villain, cur

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

چاکر (اسم)
menial

نوکر مابانه (اسم)
menial

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

lowly, low-status


Synonyms: abject, base, baseborn, boring, common, degrading, demeaning, dull, fawning, grovelling, humble, humdrum, ignoble, ignominious, low, mean, obeisant, obsequious, routine, servile, slavish, sorry, subservient, sycophantic, unskilled, vile


Antonyms: elevated, skilled, superior, talented


جملات نمونه

1. from the top down to the most menial levels of the staff
از بالا تا دون ترین سطوح کارمندان

2. the rich whom they addressed only in menial tones
پولدارانی که با آنها فقط با لحن چاپلوسانه حرف می زدند

3. She did menial tasks about the house.
[ترجمه ترگمان]اون کاره ای پست رو در مورد خونه انجام داد
[ترجمه گوگل]او وظایف منفردی در مورد خانه انجام داد

4. He was forced to take a series of menial jobs.
[ترجمه ترگمان]او مجبور به انجام یک سری کاره ای پست شد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد مجموعه ای از کارهای منحصر به فرد را بگذارد

5. It's fairly menial work, such as washing dishes and cleaning floors.
[ترجمه ترگمان]کار نسبتا پست است، مانند شستن ظرف ها و تمیز کردن کف
[ترجمه گوگل]این کار منصفانه است، مانند شستن ظروف و تمیز کردن کف

6. I had acquired the true menial mentality.
[ترجمه ترگمان]من یه فکر پست و پست رو به دست آوردم
[ترجمه گوگل]من ذهنیت منحصر به فرد را به دست آوردم

7. I said get me off these menial jobs.
[ترجمه ترگمان]گفتم من رو از این کاره ای پست بیرون کن
[ترجمه گوگل]من گفتم که من این کارها را انجام می دهم

8. The outcome of this educational vacuum is low-paid, menial work.
[ترجمه ترگمان]نتیجه این خلا آموزشی کار پست و پست است
[ترجمه گوگل]نتیجه این خلاء آموزشی، کار کم هزینه و کم هزینه است

9. This mournfully bright menial Val wore high heels and a black beret.
[ترجمه ترگمان]این کار پست bright با پاشنه های بلند و کلاه پشمی سیاه پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این ولخرجی وحشیانه ول با پاشنه بلند و یک برادر سیاه پوست پوشید

10. A kitchen maid was usually the most menial servant in a house.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار آشپزخانه معمولا the کلفت خانه بود
[ترجمه گوگل]خدمتکار آشپزخانه معمولا خدمتگزار مردانه در خانه بود

11. Today they are qualified for only the most menial employment.
[ترجمه ترگمان]امروز آن ها تنها به most استخدام می رسند
[ترجمه گوگل]امروزه آنها فقط برای اشتغال زایی بیشتر واجد شرایط هستند

12. Even well-trained women were forced into menial labor.
[ترجمه ترگمان]حتی زنان آموزش دیده نیز مجبور به کاره ای پست شدند
[ترجمه گوگل]حتی زنان به خوبی آموزش دیده نیز مجبور به زور زدن شدند

13. Once here, there are only the most menial jobs open to them - shop-girls, domestic servants, seamstresses.
[ترجمه ترگمان]به محض این که اینجا، فقط most کار پست برای آن ها باز است - دختران خدمتکار، خدمتکاران خانگی، seamstresses
[ترجمه گوگل]هنگامی که در اینجا، تنها شغل های منحصر به فردی برای آنها وجود دارد - دختران فروشگاه، خدمتکار خانگی، شلوار استرچ

14. Edwin worked fitfully at his menial job of freight clerk, continuing to disappoint his family.
[ترجمه ترگمان]ادوین که در کار پست و پست او کار می کرد، در حالی که سعی می کرد خانواده اش را نا امید کند، کار می کرد
[ترجمه گوگل]ادوین به طور مرتب در کار منحصر به فرد خود از کارمند حمل و نقل کار می کرد و همچنان خانواده اش را ناامید می کرد

from the top down to the most menial levels of the staff

از بالا تا دون‌ترین سطوح کارمندان


The rich whom they addressed only in menial tones.

پول‌دارانی که با آن ها فقط با لحن چاپلوسانه حرف می‌زدند.


پیشنهاد کاربران

کارهای سطح پایین، پادوئی

( کار و غیره ) دون پایه/پست/سطح پایین
( از لحاظ پرستیژ و اینها )

Immigrants do much of the menial labor in town, picking fruit, cleaning hotel rooms, and sweeping the sidewalk

( کار ) پیش پا افتاده


کلمات دیگر: