کلمه جو
صفحه اصلی

freckle


معنی : خال، لکه، کک مک، لک صورت، دارای کک مک کردن، خالدار شدن، خالدار کردن
معانی دیگر : خال مخال، بشنج، کک مک دار کردن، کک مکی شدن

انگلیسی به فارسی

لکه، لک صورت، کک مک، خال، دارای کک مک کردن، خالدار شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a light brown dot or mark of pigmentation in the skin, often brought out by exposure to sunlight.

- He thinks girls with freckles on their cheeks are cute.
[ترجمه B] او فکر میکنه دخترهایی که روی گونه هاشون کک مک دارند بانمک هستند
[ترجمه ترگمان] او فکر می کند که دخترها با کک و کک cheeks
[ترجمه گوگل] او تصور می کند که دختران با گونه های مختلف در گونه هایشان ناز هستند
- I get freckles on my shoulders in the summer.
[ترجمه B] توی تابستان شونه هام کک مکی میشه
[ترجمه ترگمان] تابستون رو شونه هام پر از کک میشم
[ترجمه گوگل] در تابستان من شانه های من را می گیرم

(2) تعریف: any spot resembling a freckle.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: freckles, freckling, freckled
• : تعریف: to mark or become marked with freckles.

- If he spends a lot of time in the sun, his skin freckles.
[ترجمه ترگمان] اگر او وقت زیادی را در آفتاب بگذراند، کک مکی
[ترجمه گوگل] اگر او در زمان خورشید، زمان زیادی را صرف می کند، پوست او شکمی دارد

• small brownish-yellow spot on the skin caused by exposure to the sun; small spot or stain
cover with freckles; spot; become freckled; become spotted

مترادف و متضاد

Synonyms: blemish, blotch, daisy, dot, lentigo, macula, mole, patch, pepper, pigmentation, pit, pock, pockmark, speck, speckle, sprinkle, stipple


خال (اسم)
blotch, speck, spot, dot, mote, beauty spot, mole, freckle, mother's mark, stigma, pip, fleck, speckle

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

کک مک (اسم)
freckle

لک صورت (اسم)
freckle

دارای کک مک کردن (فعل)
freckle

خالدار شدن (فعل)
freckle

خالدار کردن (فعل)
freckle

small discoloration on skin


جملات نمونه

1. His face slightly marked with the freckles.
[ترجمه ترگمان]صورتش اندکی از کک علامت گذاری شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش کمی با برگهای شکم نشان داده شده است

2. Her face was freckled all over.
[ترجمه ترگمان]صورتش پر از کک بود
[ترجمه گوگل]چهره اش تمام شد

3. She flipped for his red hair and freckles.
[ترجمه ترگمان]به خاطر موهای قرمز و کک مکی رنگش پرید
[ترجمه گوگل]او برای موهای قرمز و شکم هایش تلنگر شده است

4. Ann's face and back are covered with freckles.
[ترجمه ترگمان]صورت و پشتش پر از کک است
[ترجمه گوگل]چهره ی ان و پشت با برگ های کثیف پوشیده شده اند

5. There was a sprinkling of freckles on her cheeks.
[ترجمه ترگمان]روی گونه هایش لکه های خون دیده می شد
[ترجمه گوگل]یک شکم پر از شکم بر روی گونه هایش بود

6. She's got a real hang-up about her freckles.
[ترجمه ترگمان]اون یه رابطه واقعی در مورد freckles داره
[ترجمه گوگل]او در مورد کت و شلوارهایش یک آویزان واقعی دارد

7. He has red hair and freckles.
[ترجمه ترگمان]موهای قرمز دارد، کک مکی
[ترجمه گوگل]او دارای موهای قرمز و کاهنده است

8. He had short ginger-coloured hair and freckles.
[ترجمه ترگمان]موهای حنایی رنگ و کک مکی داشت
[ترجمه گوگل]او موهای زنجبیل رنگی و کرمهای کوتاه داشت

9. Freckles appear on her face every summer.
[ترجمه ترگمان]هر تابستان بر روی صورت او ظاهر می شد
[ترجمه گوگل]هر تابستان فریشه ها در چهره او ظاهر می شوند

10. Her freckled skin glowed with health again.
[ترجمه ترگمان]پوست کک مک یاش دوباره به جوش آمد
[ترجمه گوگل]پوست شنیده ای او دوباره سلامت خود را نشان داد

11. Drawn face, brown hair, big mouth, freckles.
[ترجمه ترگمان]صورت و موهای قهوه ای، دهان بزرگ، کک مکی
[ترجمه گوگل]موهای صورت، موهای قهوه ای، دهان بزرگ، کرم ها

12. Gyggle steepled his freckled fingers and tucked them under a tier of the beard.
[ترجمه ترگمان]Gyggle نوک بینی اش را به هم چسبانده بود و زیر یک ردیف ریش، آن ها را جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]Gyggle انگشتان مچ دست خود را به زمین زد و آنها را تحت یک ردیف ریش قرار داد

13. Cornelius observed that freckles on her left cheek mapped out the Tuamotu archipelago of south-west Polynesia.
[ترجمه ترگمان]کورنلیوس به او گفت که کک و کک روی گونه چپش از کشورهای جنوبی پلی استر west جنوبی کشیده شده است
[ترجمه گوگل]کورنلیوس مشاهده کرد که برگهای شکم بر چهره چپ خود را از مجمع الجزایر Tuamotu از جنوب غربی پلینزی تشکیل می دهند

14. She used to give you silverweed for freckles and camomile for bellyache.
[ترجمه ترگمان]اون عادت داشت تو رو به خاطر freckles و freckles برای bellyache give
[ترجمه گوگل]او برای نقاشی و طلسم برای شکم به شما پول نقره ای داد

15. Do you freckle easily?
[ترجمه ترگمان]به راحتی کک مک می زنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به راحتی freckle؟

Her nose is covered by freckles.

بینی او پر از کک‌مک است.


Her white, freckled skin and red hair was attractive.

پوست سفید و کک‌مکی و موهای سرخ او دل‌انگیز بود.


پیشنهاد کاربران

کک و مک


کک و مک
Flat light brown spots usually dusted across the nose, chicks, arms and chest. They apprear on sun exposed skin

He was a long - haired kid with freckles. Last
. time I saw him, that is


کلمات دیگر: