غیر متداول، مربوط به گذشته، نارایج
a thing of the past
غیر متداول، مربوط به گذشته، نارایج
پیشنهاد کاربران
چیزی که دیگر وجود ندارد
Old fashion
چیزی که دیگه از مد افتاده
چیزی که دیگه از مد افتاده
it is a thing of the past
این مال قدیماس/منسوخ شده/این مال قبلانا بود
چیزی که دیگر اتفاق نمی افتد ( کمبریج )
Giving up your seat to an older person seems to be a thing of the past.
به نظر می رسد واگذاری صندلی خود به یک فرد مسن دیگر مربوط به گذشته است. ( دیگه باب نیست )
این مال قدیماس/منسوخ شده/این مال قبلانا بود
چیزی که دیگر اتفاق نمی افتد ( کمبریج )
Giving up your seat to an older person seems to be a thing of the past.
به نظر می رسد واگذاری صندلی خود به یک فرد مسن دیگر مربوط به گذشته است. ( دیگه باب نیست )
کلمات دیگر: