1- (انگلیس - عامیانه) سرزنش کردن، مواخذه کردن 2- ( خودمانی) خشمگین کردن، عصبی کردن
tick off
1- (انگلیس - عامیانه) سرزنش کردن، مواخذه کردن 2- ( خودمانی) خشمگین کردن، عصبی کردن
انگلیسی به فارسی
علامت بزن
انگلیسی به انگلیسی
• indicate that something has been done or completed by putting a check mark or a tick next to it (e.g.: "i made a list of the things you have to do, please tick off each one when you complete it"); (slang) irritate a person; make a person angry; upset someone (e.g.: "it ticks me off when a child talks back impolitely to an older person")
جملات نمونه
1. It's difficult to tick off in a phrase.
[ترجمه ترگمان]گفتن یک جمله دشوار است
[ترجمه گوگل]در یک عبارت دشوار است
[ترجمه گوگل]در یک عبارت دشوار است
2. It's a good idea to tick off the jobs on the list as you do them.
[ترجمه ترگمان]ایده خوبی است که کار را در لیست کارهایی که انجام می دهید تیک بزنید
[ترجمه گوگل]ایده خوبی است که کارها را در لیست انجام دهید
[ترجمه گوگل]ایده خوبی است که کارها را در لیست انجام دهید
3. Only tick off those you practise on a daily basis.
[ترجمه ترگمان]تنها تیک زدن به افرادی که روزانه تمرین می کنید
[ترجمه گوگل]فقط افرادی را که روزانه تمرین می کنید تیک بزنید
[ترجمه گوگل]فقط افرادی را که روزانه تمرین می کنید تیک بزنید
4. I had a good chance to tick off 100, 000 people.
[ترجمه ترگمان] من شانس خیلی خوبی داشتم که ۱۰۰ هزار نفر رو از دست بدم
[ترجمه گوگل]من یک شانس خوب برای تیک تا 100، 000 نفر داشتم
[ترجمه گوگل]من یک شانس خوب برای تیک تا 100، 000 نفر داشتم
5. He believes such an outcome would only tick off independent software companies.
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که چنین نتیجه ای تنها به نفع شرکت های نرم افزاری مستقل خواهد بود
[ترجمه گوگل]او معتقد است که چنین نتیجهای فقط شرکتهای نرم افزاری مستقل را مسدود خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که چنین نتیجهای فقط شرکتهای نرم افزاری مستقل را مسدود خواهد کرد
6. Still have tick off Gorgon euryale to reach to having sweet -and-sour kind thing, you are preparing a bowl of boiled water aside, filter oil first, or it is preparative napkin, suck oil.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای رسیدن به چیزهای شیرین و ترش، شما در حال آماده کردن یک کاسه آب جوشانده شده، ابتدا روغن فیلتر، یا دستمال preparative، روغن خوردن هستید
[ترجمه گوگل]هنوز هم گوجه فرنگی Gorgon euryale را برای رسیدن به چیزهای شیرین و ترش انتخاب می کنید، شما یک کاسه آب آب جوش را تهیه می کنید، ابتدا روغن را فیلتر کنید یا از دستمال سفالی تهیه کنید، روغن را بخورید
[ترجمه گوگل]هنوز هم گوجه فرنگی Gorgon euryale را برای رسیدن به چیزهای شیرین و ترش انتخاب می کنید، شما یک کاسه آب آب جوش را تهیه می کنید، ابتدا روغن را فیلتر کنید یا از دستمال سفالی تهیه کنید، روغن را بخورید
7. Tick off the items of the goods one by one and pack them up.
[ترجمه ترگمان]اجناس را یکی پس از دیگری جدا کنید و بسته بندی کنید
[ترجمه گوگل]علامت گذاری کالاهای مورد نظر را به صورت یکپارچه و بسته بندی کنید
[ترجمه گوگل]علامت گذاری کالاهای مورد نظر را به صورت یکپارچه و بسته بندی کنید
8. Make a list of them and tick off the ones that you have done.
[ترجمه ترگمان]فهرستی از آن ها تهیه کنید و آن هایی را که انجام داده اید را تیک بزنید
[ترجمه گوگل]لیستی از آنها را ایجاد کنید و آنها را که انجام داده اید پاک کنید
[ترجمه گوگل]لیستی از آنها را ایجاد کنید و آنها را که انجام داده اید پاک کنید
9. He stood up and begin to tick off the events.
[ترجمه ترگمان]بلند شد و شروع به بازی کرد
[ترجمه گوگل]او برخاست و شروع به تکرار وقایع کرد
[ترجمه گوگل]او برخاست و شروع به تکرار وقایع کرد
10. If are in'be'on hit tick off, they are OK go off with sold.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهید تیک تیک بزنید، آن ها به فروش می رسند
[ترجمه گوگل]اگر آنها را ببندید، آنها را با فروش به فروش می رسانند
[ترجمه گوگل]اگر آنها را ببندید، آنها را با فروش به فروش می رسانند
11. It was a period which it would be so difficult to tick off in a phrase.
[ترجمه ترگمان]این دوره ای بود که به سختی می توان آن را در یک عبارت شروع کرد
[ترجمه گوگل]این یک دوره بود که می توان آن را در یک عبارت بسیار دشوار کرد
[ترجمه گوگل]این یک دوره بود که می توان آن را در یک عبارت بسیار دشوار کرد
12. Abrupt, a flock of happy small fish enter my line of vision, tick off my fetch.
[ترجمه ترگمان]abrupt، یک دسته از ماهی های کوچک شاد وارد خط من می شوند، tick را از من دور می کنند
[ترجمه گوگل]به طور ناگهانی، گله ای از ماهی های کوچک خوشحال به خط چشم من وارد می شود، گم شدن را از من بگیر
[ترجمه گوگل]به طور ناگهانی، گله ای از ماهی های کوچک خوشحال به خط چشم من وارد می شود، گم شدن را از من بگیر
13. The new record-holder for the most precise timekeeper could tick off the 7-billion-year age of the universe to within 4 seconds.
[ترجمه ترگمان]رکورد جدید برای متصدی حضور و غیاب می تواند در عرض ۴ ثانیه، سن ۷ میلیارد ساله جهان را تیک بزند
[ترجمه گوگل]رکورد جدید برای دقیق ترین زمان نگهدارنده می تواند سن انسانی 7 میلیارد ساله را به مدت 4 ثانیه خنثی کند
[ترجمه گوگل]رکورد جدید برای دقیق ترین زمان نگهدارنده می تواند سن انسانی 7 میلیارد ساله را به مدت 4 ثانیه خنثی کند
پیشنهاد کاربران
سرزنش
تیک زدن - علامت زدن
بشدت ناراحت کردن
کسی رو عصبانی کردن
کلمات دیگر: