فشار در اطراف
push around
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
وادار کردن و دستور دادن ( به صورت توهین آمیز و همراه با بی ادبی )
هی دستور دادن، امر و نهی کردن
( push about )
( push about )
زورگویی کردن - قلدری کردن - تحکیم کردن
اجبار کردن، مجبور کردن
قلدری کردن
پس زدن
پس زدن
توهین کردن مثال، I don't like being pushed around in crowdsدوست ندارم توی جمعیت بهم توهین بشه
با حالت دستوری بگی چیکار بکن چیکار نکن
در بازی های ورزشی یعنی به شدت شکست خوردن.
push teaming around
push teaming around
کلمات دیگر: