کلمه جو
صفحه اصلی

solipsistic

انگلیسی به فارسی

سمبل است


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to solipsism (philosophy)

جملات نمونه

1. At first I was brazenly happy, bullish with solipsistic joy; yet most of the time I was puzzlingly, naggingly unhappy.
[ترجمه ترگمان]ابتدا شاد و شاد به نظر می رسید؛ و با این حال در عین حال از فرط خوشحالی نفس نفس می زد؛ با این حال بیشتر اوقات من puzzlingly و unhappy بودم
[ترجمه گوگل]در ابتدا، من خوشحال بودم، خوشحال بودم، با آرامش روحانی؛ با این حال اکثر اوقات من گیج کننده بودم، ناراحت کننده بودم

2. To Baddiel it was solipsistic and showed the limits of a diarist.
[ترجمه ترگمان]برای Baddiel آن، solipsistic بود و حدود یک diarist را نشان می داد
[ترجمه گوگل]به Baddiel آن را solipsistic بود و محدودیت های diarist را نشان داد

3. What a solipsistic lot those Big Chillies were, and how you itched to slap them out of their self-obsession.
[ترجمه ترگمان]این chillies بزرگ چقدر solipsistic و چه قدر itched که به خاطر این وسواس به آن ها سیلی بزنی
[ترجمه گوگل]چه چیزهایی که آنها را بزرگترین چیپس ها می دانستند و چطور آنها را از خود گرفتار کردید

4. Suicide is the most solipsistic, selfish act you can do.
[ترجمه ترگمان]خودکشی the و خودخواهانه ای است که شما می توانید انجام دهید
[ترجمه گوگل]خودکشی اکثریت خودکشی است که می توانید انجام دهید

5. The hypochondriac remains a disreputable figure, solipsistic and even immune to the real suffering of others.
[ترجمه ترگمان]شخص مالیخولیایی یک شخصیت بدنام، solipsistic، و حتی نسبت به رنج واقعی دیگران است
[ترجمه گوگل]هیپوچندریک به عنوان یک چهره ناخوشایند باقی مانده است و حتی با رنج واقعی دیگران مصون است

6. Di Rosa's view that art can change the world is perhaps solipsistic.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه دی رو که هنر می تواند دنیا را تغییر دهد شاید solipsistic باشد
[ترجمه گوگل]دیدگاه دی روسا که هنر می تواند جهان را تغییر دهد، شاید پیچیدگی است

7. If Gilbert Racy took little account of ecclesiastical structures, his attitude to secular ones was solipsistic.
[ترجمه ترگمان]اگر گیلبرت racy در مورد ساختارهای کلیسا توجه چندانی نداشت، نگرش او نسبت به عقاید سکولار solipsistic بود
[ترجمه گوگل]اگر گیلبرت رایسی حساب های کمی از ساختارهای کلیسایی داشته باشد، نگرش وی نسبت به سکولاریکی ها بسیار پیچیده بود

8. More authentic religious inspirations would challenge this schizoid and solipsistic stance.
[ترجمه ترگمان]الهامات مذهبی حقیقی بیشتری این موضع schizoid و solipsistic را به چالش خواهد کشید
[ترجمه گوگل]بیشتر الهامات مذهبی معتبر می تواند این موضع اسکیزوئید و تکاملی را به چالش بکشد

9. Given America's shift into positive-psychology overdrive, a thoughtful critique of this solipsistic grasping is welcome.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تغییر آمریکا در بیرون از نظر روانشناسی مثبت، نقد متفکرانه این درک متقابل مورد استقبال قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]با توجه به تغییر آمریکا به روان شناسی مثبت و روانشناختی، انتقاد متفکرانه از این درک صوری، خوش آمدید

10. The artist's work was mediumistic ("Painting is stronger than me, it makes me do what it wants"), solipsistic even.
[ترجمه ترگمان]کار هنرمند mediumistic بود (\"نقاشی از من قوی تر است، و باعث می شود هر کاری که می خواهد انجام دهم\")، حتی اگر
[ترجمه گوگل]کار هنرمند رسانه ای بود ('نقاشی قوی تر از من است، من را به آنچه که می خواهد' می بخشد)، حتی در ذهن هم نیست

11. Political leaders will have to find ways to moderate solipsistic tribalism and come up with tax and welfare state reforms that balance economic dynamism and social cohesion.
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی باید راه هایی برای کاستن از قبیله گرایی رو به افزایشی پیدا کنند و اصلاحاتی در وضعیت رفاهی و رفاهی ایجاد کنند که پویایی اقتصادی و انسجام اجتماعی را متعادل کنند
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی باید راهی برای مقابله با تبه گری های انسانی را بیابند و اصلاحات مالیاتی و رفاهی را که موجب انعطاف پویایی اقتصادی و انسجام اجتماعی می شوند، پیدا کنند

12. There is a tale that always makes me laugh, while reminding me of a certain solipsistic tendency we all have.
[ترجمه ترگمان]این داستانی است که همیشه مرا به خنده می اندازد، در حالی که به من یادآوری می کند که در هر حال، ما همه از این امر آگاه هستیم
[ترجمه گوگل]یک داستان است که همیشه باعث خنده من می شود، در حالی که به یاد من از یک گرایش خاص استدلالی است که همه ما دارند

13. I mean, can you imagine how terrifying a nation of decrepit, solipsistic 90-year-old boomers behind the wheel would be?
[ترجمه ترگمان]منظورم این است که آیا می توانید تصور کنید که یک ملت از فرتوت، solipsistic ۹۰ ساله پشت فرمان چقدر وحشتناک خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]منظورم این است، آیا می توانید تصور کنید که چگونه یک کشور از بومرز 90 ساله ای که در اطراف چرخانده می شود، بسیار نگران کننده است؟

14. In fact, Gadamer even insists that if we don't have this phenomenon of being pulled up short, our reading is basically just solipsistic.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، gadamer حتی اصرار دارد که اگر ما این پدیده را کوتاه نکنیم، مطالعه ما اساسا ناسازگار است
[ترجمه گوگل]در حقیقت، گادامر حتی اصرار می کند که اگر ما این پدیده را نداشته باشیم تا کوتاه بمانیم، خواندن ما اساسا فقط پیچیدگی است

پیشنهاد کاربران

خودخواهانه

( فلسفه ) خودانگارانه، خودباورانه، خودمدارانه

خودتنهاانگاری، نفس گرایی ( به انگلیسی: Solipsism ) ( از لاتین: solus=تنها و ipse=خود ) یا عینیت منحصربه فرد فلسفه ای است مبنی بر اینکه �ذهن من تنها چیزی است که هر کسی کاملاً به وجود آن اعتقاد دارد�


کلمات دیگر: