1. her father is a very upright, trustworthy man
پدرش مردی شرافتمند و قابل اعتماد است.
2. Brooks may be considered as a trustworthy man.
[ترجمه ترگمان]احتمالا بروکس به عنوان یک مرد قابل اعتماد در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]بروکس ممکن است به عنوان یک مرد قابل اعتماد در نظر گرفته شود
3. He is a trustworthy and level-headed leader.
[ترجمه ترگمان]او یک رهبر قابل اعتماد و سطح بالا است
[ترجمه گوگل]او رهبر قابل اعتماد و سرپرست است
4. A trustworthy person is sb. that you can trust.
[ترجمه ملینا] شخص قابل اعتماد کسی است که بتوانی به او اعتماد کنی
[ترجمه ترگمان]کسی قابل اعتماد نیست که می توانید به آن ها اعتماد کنید
[ترجمه گوگل]یک شخص قابل اعتماد است sb که می توانی اعتماد کنی
5. It is generally admitted that he is a trustworthy person.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی پذیرفته شده است که فرد قابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]به طور کلی پذیرفته شده است که او یک شخص قابل اعتماد است
6. Can you engage that all his statements are trustworthy?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید ادعا کنید که تمام اظهارات او قابل اعتماد هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید درگیر باشید که تمام اظهاراتش قابل اعتماد است؟
7. In an ironic twist, the most trustworthy character in the film turned out to be the thief.
[ترجمه ترگمان]در یک چرخش طنزآمیز، شخصیت قابل اعتمادی که در فیلم وجود داشت تبدیل به دزد شد
[ترجمه گوگل]در یک پیچ و تاب وحشیانه، شخصیت قابل اعتماد ترین فیلم در فیلم، دزد بود
8. Leave a spare key with a trustworthy neighbour.
[ترجمه ترگمان]کلید اضافی را با یک همسایه قابل اعتماد بگذارید
[ترجمه گوگل]یک کلید یدکی را با یک همسایه قابل اطمینان ترک کنید
9. Those who advocate total manipulation urge that a trustworthy mode of communication is always open to cheating.
[ترجمه ترگمان]کسانی که از کل دستکاری در این زمینه حمایت می کنند، همیشه به تقلب می پردازند
[ترجمه گوگل]کسانی که از کل دستکاری حمایت می کنند، اصرار می ورزند که یک روش قابل اطمینان ارتباط همیشه برای تقلب باز است
10. He is, however, not a trustworthy sprite, and delights in practical jokes of a bizarre and sometimes gruesome nature.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او یک جن قابل اعتماد نیست و از شوخی های عملی یک طبیعت عجیب و گاه وحشتناک لذت می برد
[ترجمه گوگل]با این حال، او قافیه قابل اعتماد نیست و لذت می برد در جوک های عملی طبیعت عجیب و غریب و گاه گاه وحشی
11. I saw him as trustworthy.
[ترجمه Tara] من او را به عنوان یک فرد قابل اعتماد دیدم.
[ترجمه ترگمان]من او را به عنوان قابل اعتماد می دیدم
[ترجمه گوگل]من او را به عنوان قابل اعتماد دیدم
12. Mary's always been a trustworthy and faithful friend.
[ترجمه ترگمان]مری همیشه یک دوست قابل اعتماد و صادقانه بود
[ترجمه گوگل]مریم همیشه یک دوست قابل اعتماد و وفادار بوده است
13. Most of our employees are pretty trustworthy, I think.
[ترجمه ترگمان]به نظر من اکثر کارکنان ما قابل اعتماد هستند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم اکثر کارکنان ما بسیار قابل اعتماد هستند