کلمه جو
صفحه اصلی

phantasm


معنی : شبح، روح، ظاهر فریبنده، تصویر ذهنی، حاصل خیال و وهم، تصور خام
معانی دیگر : روح (phantasma هم می گویند)، وهم، خیال، نهازش، گمان پریشی، دیسه، سایه، ظاهر (گول زننده)، شباهت گول زننده، (فلسفه) برداشت فکری، fantasm حاصل خیال و وهم

انگلیسی به فارسی

( fantasm ) حاصل خیال و وهم، تصور خام، شبح، روح،تصویر ذهنی، ظاهر فریبنده، سایه


فانتزی، روح، تصویر ذهنی، حاصل خیال و وهم، تصور خام، شبح، ظاهر فریبنده


انگلیسی به انگلیسی

• ghost, spirit of the dead, specter; work of the imagination, fantasy

مترادف و متضاد

شبح (اسم)
apparition, target, phantom, ghost, silhouette, specter, sprite, spook, caddy, simulacrum, eidolon, spectrum, fantom, phantasm, phantasma, umbra, wraith

روح (اسم)
nature, spirit, esprit, apparition, breeze, calmness, phantom, ghost, specter, sprite, psyche, spook, zing, placidity, numen, fantom, phantasm, phantasma, spunkie, umbra, wraith

ظاهر فریبنده (اسم)
phantom, ghost, fantom, phantasm

تصویر ذهنی (اسم)
phantasm

حاصل خیال و وهم (اسم)
phantasm

تصور خام (اسم)
phantasm

جملات نمونه

1. Phantasm is a virtual reality adventure game.
[ترجمه ترگمان]phantasm یک بازی ماجراجویی مجازی است
[ترجمه گوگل]Phantasm یک بازی ماجراجویی واقعیت مجازی است

2. The sepoy was no phantasm . . . on the contrary, he looked more consistent than ever.
[ترجمه ترگمان]برعکس، این تصویر ذهنی نبود، بلکه بیشتر از هر زمان دیگری consistent می نمود
[ترجمه گوگل]sepoy هیچ فانتزی بود برعکس، او بیشتر از همیشه مشتاقانه نگاه کرد

3. The philosophy of the phantasm may, however, help us to do justice to the event of Foucault himself.
[ترجمه ترگمان]با این حال، فلسفه of می تواند به ما کمک کند تا عدالت را در مورد خود فوکو انجام دهیم
[ترجمه گوگل]با این حال، فلسفه فانتزی ممکن است به ما کمک کند تا خود را به فوکو برسانیم

4. Raphaelo Florienborque, leader of the Phantasms, joked that maybe they should take that phrase literally.
[ترجمه ترگمان]Raphaelo Florienborque، رهبر the، به شوخی گفت که شاید آن ها باید این عبارت را به معنای واقعی ادا کنند
[ترجمه گوگل]رافائل Florianborque، رهبر فانتسمس، به شوخی گفت که شاید آنها باید به معنای واقعی کلمه را بپذیرند

5. The subject phantasm is the product of subject essence and dynamic characters in the literary hermeneutics.
[ترجمه ترگمان]موضوع مورد بحث محصول ماهیت موضوع و شخصیت پویا در کتاب هرمنوتیک ادبی است
[ترجمه گوگل]فانتزی موضوع تولید جملات اساسی و شخصیت های پویا در هرمنوتیک ادبی است

6. What's your favorite scene?When I re-watched the series last year, my favorite episode was "Phantasm. "
[ترجمه ترگمان]صحنه مورد علاقه شما چیست؟ وقتی من سال گذشته سریال را تماشا کردم، اپیزود مورد علاقه من \"phantasm\" بود
[ترجمه گوگل]صحنه های مورد علاقه شما چیست؟ وقتی من این سری را سال گذشته تماشا کردم، قسمت مورد علاقه من 'فانتزی' بود '

7. Exploring the relationship between literary vision and rhetorical phantasm plays a significant role in the appreciation of literature language from the narrative perspective.
[ترجمه ترگمان]بررسی رابطه بین دیدگاه ادبی و phantasm لفاظی نقش مهمی در قدردانی از زبان ادبیات از دیدگاه روایی ایفا می کند
[ترجمه گوگل]بررسی رابطه بین دیدگاه ادبی و فانتزی لفاظی نقش مهمی در ارزیابی زبان ادبی از دیدگاه روایت دارد

8. The diversity of literary vision offers rhetorical phantasm great space in both form and content, while the aesthetic value of rhetorical phantasm extends the expression vision of literary language .
[ترجمه ترگمان]تنوع دیدگاه ادبی، فضای بسیار بزرگی را در هر دو شکل و محتوا ارایه می دهد، در حالی که ارزش زیبایی شناسی rhetorical لفاظی، دیدگاه بیان زبان ادبی را گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]تنوع دیدگاه ادبی فضای بسیار مهیج فانتزی را در هر دو شکل و محتوا ارائه می دهد، در حالی که ارزش زیبایی شناختی فانتزی لفظی بیان دیدگاه زبان ادبی را گسترش می دهد

9. Try taking away the phantasm and the entire human contribution you sober realist.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید the را از بین ببرید و کل نقش انسان را در واقع realist به حساب بیاورید
[ترجمه گوگل]سعی کنید فانتزی و تمام اعمال انسانی را که شما واقعی را واقع بینانه میبینید بیرون بکشید

10. Like dream, like phantasm, it is a labyrinth what is occult one by one, make me to find the one way. . .
[ترجمه ترگمان]مثل رویا، مثل رویا، آن چیزی است که اسرارآمیز است، مرا وادار می سازد که تنها راه را پیدا کنم …
[ترجمه گوگل]مانند رویای، مانند فانتزی، این یک دخمه پرپیچ و خمی است که یک به یک مخفی است، من را مجبور به پیدا کردن یک راه

11. Her Noble Phantasm formed in her hand.
[ترجمه ترگمان]phantasm نا بل در دست او شکل گرفته بود
[ترجمه گوگل]فانتزی شریف او در دست او شکل گرفت

12. Yet this self-protective brand of public service was of no account to the Lordly Phantasms.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این برند خود - حفاظت از خدمات عمومی به هیچ وجه به the phantasms اهمیتی نداشت
[ترجمه گوگل]با این حال، این مارک محافظ شخصی از خدمات دولتی به فانتومهای پروردگار نادیده گرفته شد

13. After all, what most urgently needs thought in this century, if not the event and the phantasm?
[ترجمه ترگمان]به هر حال، چیزی که در این قرن به شدت نیاز به تفکر دارد، اگر این اتفاق نیفتد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
[ترجمه گوگل]پس از همه، آنچه که فورا باید در این قرن مورد توجه قرار گیرد، اگر نه رویداد و فانتزی؟

14. An intense contest between same-sex passion and longing and traditional concept of family and marriage unfolds in an early spring's phantasm . . . Contest is destined to lead to suffering!
[ترجمه ترگمان]رقابت شدید بین شور و اشتیاق و اشتیاق و مفهوم سنتی خانواده و ازدواج در یک مسابقه بهاره در اوایل بهار برگزار می شود که قرار است منجر به رنج کشیدن شود!
[ترجمه گوگل]رقابت شدید میان شور و شوق همجنسگرایان و طغیان و مفهوم سنتی خانواده و ازدواج در فانتوم زودرس بهار باز می شود مسابقه هدایت به رنج است!

phantasms of the dark

شبحه‌ای تاریکی


the phantasms that assailed the guilty man's mind

اوهامی که بر مغز مرد گناهکار هجوم می‌آورد


They only know of the phantasms of truth, not truth itself.

آنان فقط از سایه‌های حقیقت خبر دارند نه از خود آن.


پیشنهاد کاربران

وهم


کلمات دیگر: