کلمه جو
صفحه اصلی

assiduous


معنی : ساعی، زحمت کش، دارای پشتکار، ملازم
معانی دیگر : دقیق و هشیار، سخت کوش، کوشا، با پشتکار، از خود گذشته، مواظب

انگلیسی به فارسی

با پشتکار، سخت‌کوش، کوشا، دقیق و هشیار، ساعی


سخت گیرانه، زحمت کش، دارای پشتکار، ساعی، ملازم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: assiduously (adv.), assiduity (n.), assiduousness (n.)
(1) تعریف: persistent and unremitting; constant.
مترادف: constant, diligent, persistent, unremitting
متضاد: intermittent, spotty

- A stricter law against drunk driving was brought about by assiduous campaigning on the part of citizens.
[ترجمه ترگمان] یک قانون سخت گیرانه در برابر رانندگی مست توسط مبارزات assiduous بر روی بخشی از شهروندان آورده شد
[ترجمه گوگل] قوانین سختگیرانه علیه رانندگی مست، به واسطه مبارزات انتخاباتی شهروندان، به وجود آمد

(2) تعریف: persevering and tireless; diligent.
مترادف: diligent, pertinacious, sedulous, tireless
متضاد: inconstant, indolent, lazy
مشابه: laborious

- These assiduous scholars produced a vast body of work.
[ترجمه ترگمان] این دانشمندان پرکار، بدنه وسیعی از آثار را به وجود آوردند
[ترجمه گوگل] این محققان متعهد، حجم وسیعی از کارها را تولید کردند

• diligent, persistent, hard-working, persevering
someone who is assiduous works hard; a formal word.

مترادف و متضاد

ساعی (صفت)
careful, active, industrious, diligent, studious, assiduous, laborious, painstaking, sedulous

زحمت کش (صفت)
diligent, studious, assiduous, laborious, hard-working, painstaking, toilful

دارای پشتکار (صفت)
assiduous

ملازم (صفت)
assiduous, attached, attending, inherent, inseparable

hard-working


Synonyms: active, attentive, busy, constant, diligent, eager beaver, exacting, grinding, indefatigable, industrious, laborious, persevering, plugging, scrupulous, sedulous, steady, studious, unflagging, untiring, whiz, zealous


Antonyms: lazy, neglectful, negligent


جملات نمونه

1. an assiduous student
شاگرد ساعی

2. The Government has been assiduous in the fight against inflation.
[ترجمه ترگمان]دولت در مبارزه با تورم پشت کار داشته است
[ترجمه گوگل]دولت در مبارزه با تورم سخت گیر بوده است

3. He was assiduous in his attendance at church.
[ترجمه ترگمان]در حضور او در کلیسا کوشا بود
[ترجمه گوگل]او در حضور خود در کلیسا مشتاق بود

4. She was assiduous in her duties.
[ترجمه ترگمان]او در وظایف خود کوشا بود
[ترجمه گوگل]او در وظایفش سخت گیر بود

5. Podulski had been assiduous in learning his adopted language.
[ترجمه ترگمان]Podulski در یادگیری زبان مورد استفاده خود، پشت کار به خرج داده بود
[ترجمه گوگل]پودولسکی در یادگیری زبان مورد نظرش سختگیر بود

6. The book was the result of ten years' assiduous research.
[ترجمه ترگمان]این کتاب نتیجه ده سال تحقیقات مداوم بود
[ترجمه گوگل]این کتاب نتیجه 10 سال تحقیق شدیدی بود

7. He delighted in the young and was assiduous in attendance at the Oxford Union, where he was senior librarian.
[ترجمه ترگمان]او از این جوان خوشش آمد و در حضور در اتحادیه آکسفورد، جایی که کتابدار ارشد بود، کار می کرد
[ترجمه گوگل]او از جوان خوشحال شد و در حضور در اتحادیه آکسفورد، که در آن او کتابدار ارشد بود، مشتاق بود

8. Some parties have been assiduous in doing so, others have not.
[ترجمه ترگمان]برخی از طرفین در انجام این کار با پشت کار بوده اند، اما برخی دیگر این کار را انجام نداده اند
[ترجمه گوگل]برخی از احزاب در انجام این کار سخت گیر بوده اند، دیگران این کار را نکرده اند

9. But even in the midst of these minefields, assiduous efforts have been made to fashion a safe passageway.
[ترجمه ترگمان]اما حتی در میان این میدان های مین، تلاش آن ها برای راه رفتن به یک مسیر امن ساخته شده است
[ترجمه گوگل]اما حتی در میان این مین های معدنی، تلاش های مستمر برای ایجاد یک گذرگاه امن ساخته شده است

10. Nelson Mandela is the most assiduous.
[ترجمه ترگمان]نلسون ماندلا the است
[ترجمه گوگل]نلسون ماندلا سخت گیرترین است

11. Such assiduous attention has never been directed at this market before.
[ترجمه ترگمان]چنین توجه assiduous هرگز به این بازار معطوف نشده است
[ترجمه گوگل]چنین توجه جدی در این بازار هرگز در پیش گرفته نشده است

12. He is assiduous in plying me with melba toast, and has the charm one always associates with a private homosexual.
[ترجمه ترگمان]او در حال ادامه دادن به من با نان برشته شده و جاذبه یکی از شرکا را با یک همجنس بازی شخصی دارد
[ترجمه گوگل]او مشتاقانه در حال حرکت به من با melba نان تست، و افسون همیشه همسو با یک همجنس گرا خصوصی است

13. He was assiduous in his attendance at Mass.
[ترجمه ترگمان]او در مراسم نماز کلیسا در مراسم نماز کلیسا کار می کرد
[ترجمه گوگل]او در حضور خود در ماسا بود

14. Local patrols had sufficient reason to be assiduous in their duties.
[ترجمه ترگمان]گشت های محلی دلیل کافی برای assiduous بودن در وظایف خود داشتند
[ترجمه گوگل]گشت های محلی دلیل کافی برای انجام وظایف خود دارند

an assiduous student

شاگرد ساعی


he studied law assiduously.

او با پشتکار به مطالعه‌ی حقوق پرداخت.


پیشنهاد کاربران

با دقت و پشتکار و فداکاری زیاد

دارای سخت کوشی و دقت زیاد - سخت کوش و دقیق


کلمات دیگر: