کلمه جو
صفحه اصلی

dignitary


معنی : خواجه، شخص بزرگ
معانی دیگر : شخص، عالیرتبه، والامقام، جاهمند، وابسته به شخص عالیرتبه، جاهمندانه، عالی مقام

انگلیسی به فارسی

شخص بزرگ، عالی مقام


سرنوشت، خواجه، شخص بزرگ


انگلیسی به انگلیسی

• one who holds a position of honor, notable, personage
a dignitary is someone who has a high rank in government or in the church.

مترادف و متضاد

خواجه (اسم)
neuter, host, boss, eunuch, wether, dignitary, vizier, merchant, owner, man of distinction, wazir, wealthy man

شخص بزرگ (اسم)
dignitary

high ranking person


Synonyms: big gun, big kahuna, bigshot, bigwig, celebrity, luminary, official, person of influence, star, top cat, VIP


جملات نمونه

1. dignitary titles
القاب اشخاص والا مقام

2. Many of the local dignitaries attended his grandfather's funeral.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مقامات محلی در مراسم تدفین پدربزرگش شرکت داشتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از صاحبنظران محلی مراسم تشییع جنازه پدربزرگ را برگزار کردند

3. Several foreign dignitaries attended the ceremony.
[ترجمه ترگمان]چندین مقام خارجی در این مراسم شرکت کردند
[ترجمه گوگل]چندین مقام ارشد خارجی در مراسم شرکت کردند

4. Dignitaries from all over the world came to offer their condolences.
[ترجمه ترگمان]Dignitaries از همه جای دنیا همدردی آن ها را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]صاحبنظران از سرتاسر جهان با همدردی خود به این نتیجه رسیدند

5. Many of the local dignitaries attended the funeral.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مقامات محلی در مراسم تدفین شرکت کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مقامات محلی در مراسم خاکسپاری شرکت کردند

6. The court dignitaries made their farewells to the emperor.
[ترجمه ترگمان]بزرگان دربار با امپراطور وداع کردند
[ترجمه گوگل]مقامات دادگاه به امپراتور هشدار دادند

7. Most of the local dignitaries attended the event.
[ترجمه ترگمان]اکثر مقامات محلی در این مراسم شرکت داشتند
[ترجمه گوگل]اکثر مقامات محلی در این رویداد حضور داشتند

8. Some Honor Guard members will escort dignitaries at the inauguration and the White House reviewing stand.
[ترجمه ترگمان]برخی از اعضای گارد احترام بزرگان را در مراسم افتتاحیه و کاخ سفید در حال بررسی قرار خواهند داد
[ترجمه گوگل]برخی از اعضای گارد افتخاری در مراسم افتتاحیه و کاخ سفید در حال بررسی استقبال می کنند

9. Foreign dignitaries from 20 countries were invited to attend.
[ترجمه ترگمان]مقامات خارجی از ۲۰ کشور برای شرکت در این مراسم دعوت شدند
[ترجمه گوگل]صاحبنظران خارجی از 20 کشور دعوت شدند تا شرکت کنند

10. Earl Robert kept the two monastic dignitaries one on either side of him, with Hugh at Herluin's other side.
[ترجمه ترگمان]ارل آو Robert دو تن از بزرگان صومعه را در دو طرف او و هیو در طرف دیگر نگه داشت
[ترجمه گوگل]ارل رابرت، دو تن از مقامات شاهانه را در هر طرف طرف او نگه داشت، با هیو در طرف دیگر هرولوین

11. They paused a while to let a fleet of barges, packed with city dignitaries, sweep by as stately as swans.
[ترجمه ترگمان]اندکی درنگ کردند تا یک ناوگان قایق های کوچک که با شکوه و جلال در آنجا قرار داشتند، با شکوه و جلال در آن جا پیدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها مدتی طول کشید تا یک ناوگان بارگیرها، که با مقام های شهر بسته بندی شده بود، به عنوان قوها به عنوان قهرمان شناخته شود

12. Italy's president will be there, with foreign dignitaries including the Prince of Wales.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور ایتالیا با مقامات خارجی از جمله شاهزاده ولز در آنجا خواهد بود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور ایتالیا در آنجا حضور خواهد داشت، با صاحبنظران خارجی از جمله شاهزاده ولز

13. There was a solemn funeral attended by dignitaries from throughout the country.
[ترجمه ترگمان]در سراسر کشور یک مراسم تدفین رسمی حضور یافت
[ترجمه گوگل]یک مراسم خاکسپاری رسمی با حضور مقامات عالی رتبه از سراسر کشور برگزار شد

14. CI5 took the responsibility for ensuring that no harm came to, or from, those ill-favoured dignitaries.
[ترجمه ترگمان]CI۵ مسئولیت این کار را بر عهده گرفت تا مطمئن شود که هیچ آسیبی به این اشخاص مهم نمی رسد
[ترجمه گوگل]CI5 مسئولیت را برای اطمینان از اینکه هیچ صدمه ای به صاحب ثروتمند و یا از صاحبان ثروتمندان نداشته است، نپذیرفت

Town dignitaries went to the city's gate to welcome Cyrus.

بزرگان شهر برای خوش‌آمدگویی به کوروش به دروازه‌ی شهر رفتند.


dignitary titles

القاب اشخاص والا مقام


پیشنهاد کاربران

Superb

کله گنده

افراد عالی رتبه


کلمات دیگر: