بصری
visually
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• (1) تعریف: in a manner pertaining to sight or visual images.
• (2) تعریف: in regard to sight.
- visually pleasing architecture
[ترجمه ترگمان] معماری بصری
[ترجمه گوگل] بصری معماری خشنود
[ترجمه گوگل] بصری معماری خشنود
• by means of vision, in a visual manner
جملات نمونه
1. Chairs should be visually attractive as well as comfortable.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها باید به صورت بصری جذاب و همچنین راحت باشند
[ترجمه گوگل]صندلی باید بصری جذاب و راحت باشد
[ترجمه گوگل]صندلی باید بصری جذاب و راحت باشد
2. Visually the house is very pleasing, but it's uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]این خانه خیلی مطبوع است، اما ناراحت است
[ترجمه گوگل]خانه بصری بسیار خشنود است، اما ناراحت کننده است
[ترجمه گوگل]خانه بصری بسیار خشنود است، اما ناراحت کننده است
3. Our findings relate to physically rather than the visually handicapped pupils.
[ترجمه ترگمان]یافته های ما به طور فیزیکی مربوط به دانش آموزان معلول است
[ترجمه گوگل]یافته های ما مربوط به جسمی است نه دانش آموزان معلول بصری
[ترجمه گوگل]یافته های ما مربوط به جسمی است نه دانش آموزان معلول بصری
4. Their production of Macbeth was the most visually striking performance I've ever seen.
[ترجمه ترگمان]تولید آن ها در مکبث، most نمایشی بود که تا به حال دیده بودم
[ترجمه گوگل]تولید آنها از مکبث بیشترین تاثیر بصری قابل توجهی بود که تاکنون دیده ام
[ترجمه گوگل]تولید آنها از مکبث بیشترین تاثیر بصری قابل توجهی بود که تاکنون دیده ام
5. Visually the chair is very pleasing, but it's uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]نشستن روی صندلی خیلی خوشایند است، اما ناراحت است
[ترجمه گوگل]بصری صندلی بسیار خوشحال است، اما ناراحت کننده است
[ترجمه گوگل]بصری صندلی بسیار خوشحال است، اما ناراحت کننده است
6. Visually, the decor was very striking.
[ترجمه ترگمان] Visually \"، دکور خیلی جالب بود\"
[ترجمه گوگل]بصری، دکور بسیار قابل توجه بود
[ترجمه گوگل]بصری، دکور بسیار قابل توجه بود
7. The programme contains some creative and visually stimulating material.
[ترجمه ترگمان]این برنامه حاوی برخی مواد محرک خلاق و بصری است
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل برخی از مواد خلاق و بصری تحریک کننده است
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل برخی از مواد خلاق و بصری تحریک کننده است
8. Books for children have to be visually very exciting.
[ترجمه ترگمان]کتاب های کودکان باید از نظر بصری بسیار هیجان انگیز باشند
[ترجمه گوگل]کتاب برای کودکان باید بصری بسیار هیجان انگیز باشد
[ترجمه گوگل]کتاب برای کودکان باید بصری بسیار هیجان انگیز باشد
9. Visually impaired people orient themselves by touch.
[ترجمه ترگمان]افراد آسیب دیده بینایی خود را با لمس کردن، هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به آسیب دیدگی خود را با لمس می گیرند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به آسیب دیدگی خود را با لمس می گیرند
10. Planning permission was refused on the grounds that the proposed building would be "visually intrusive".
[ترجمه ترگمان]اجازه برنامه ریزی به این دلیل رد شد که ساختمان پیشنهادی \"intrusive\" باشد
[ترجمه گوگل]مجوز برنامه ریزی بر اساس این اظهارات رد شد که ساختمان پیشنهادی 'بصری مانع نفوذ' خواهد شد
[ترجمه گوگل]مجوز برنامه ریزی بر اساس این اظهارات رد شد که ساختمان پیشنهادی 'بصری مانع نفوذ' خواهد شد
11. The results can be presented visually in the form of a graph.
[ترجمه ترگمان]نتایج را می توان به صورت بصری به شکل یک نمودار نشان داد
[ترجمه گوگل]نتایج به صورت بصری در شکل یک نمودار ارائه می شود
[ترجمه گوگل]نتایج به صورت بصری در شکل یک نمودار ارائه می شود
12. The movie is visually a stunner.
[ترجمه ترگمان]این فیلم از نظر تصویری گیج کننده است
[ترجمه گوگل]فیلم به طور چشمگیری خیره کننده است
[ترجمه گوگل]فیلم به طور چشمگیری خیره کننده است
13. He explained the journey visually by use of pictures.
[ترجمه ترگمان]او سفر را به طور بصری با استفاده از تصاویر توضیح داد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از تصاویر، سفر بصری را توضیح داد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از تصاویر، سفر بصری را توضیح داد
14. Hand-painted porcelain plates and artistic presentations are visually charming here.
[ترجمه ترگمان]صفحات چینی رنگ شده و نمایش های هنری در اینجا از نظر بصری جذاب هستند
[ترجمه گوگل]صفحات پرسلن دست رنگ شده و نمایش های هنری در اینجا بصری جذاب است
[ترجمه گوگل]صفحات پرسلن دست رنگ شده و نمایش های هنری در اینجا بصری جذاب است
پیشنهاد کاربران
عینی
ظاهری
از نظر بصری
به صورت بصری
ظاهرا
از طریق تصویر
به صورت دیداری
به صورت دیداری،
بصورت ظاهری
بصورت عینی
بصورت ظاهری
بصورت عینی
نمایش ، دیدن
به لحاظ ظاهر ( هم که شده ) . . .
کلمات دیگر: