کلمه جو
صفحه اصلی

infidelity


معنی : کفر، خیانت
معانی دیگر : کفرگویی، بی دینی، عمل کفرآمیز، در زناشویی خیانت

انگلیسی به فارسی

کفر، (در زناشویی) خیانت


خیانت، کفر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: infidelities
(1) تعریف: unfaithfulness, esp. to marital vows; adultery.
متضاد: fidelity
مشابه: adultery

- Infidelity has long been grounds for divorce.
[ترجمه کیمیا] خیانت مدت زیادیه که دلیل طلاق بوده
[ترجمه ترگمان] Infidelity دلایل زیادی برای طلاق داره
[ترجمه گوگل] وفاداری طولانی مدت دلایل طلاق بوده است

(2) تعریف: an act or the practice of such unfaithfulness.
مشابه: adultery

- She already knew of her husband's many infidelities.
[ترجمه عرفان] اون خیلی از خیانت های همسرش رو از قبل می دونست
[ترجمه ترگمان] او از قبل می دانست که این زن خیلی از infidelities را از دست داده است
[ترجمه گوگل] او در حال حاضر از بسیاری از خیانت های شوهرش می دانست

(3) تعریف: lack of adherence to the Christian or Muslim religious faith.

• unfaithfulness, adultery; lack of adherence to one's religion, disbelief, lack of faith
infidelity is the act of being unfaithful to your husband, wife, or lover.

مترادف و متضاد

کفر (اسم)
heresy, atheism, blasphemy, infidelity, profanity

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

disloyalty to an obligation


Synonyms: adultery, affair, bad faith, betrayal, cheating, duplicity, extramarital relations, faithlessness, falseness, falsity, inconstancy, lewdness, perfidiousness, perfidy, treacherousness, treachery, treason, two-timing, unfaithfulness


Antonyms: faithfulness, fidelity, loyalty


جملات نمونه

1. His wife has winked at his infidelity for years.
[ترجمه ترگمان]همسرش سال ها بهش چشمک زده
[ترجمه گوگل]همسرش سالها به تجاوز او خیانت کرده است

2. The ultimate sin was not infidelity, but public mention which led to scandal.
[ترجمه ترگمان]گناه نهایی خیانت نبود، بلکه ذکری عمومی بود که منجر به رسوایی شد
[ترجمه گوگل]گناه نابخرد نبود، اما سخن عمومی که منجر به رسوایی شد

3. The photo was final proof of her husband's infidelity.
[ترجمه ترگمان]عکس آخرین نشانه خیانت شوهرش بود
[ترجمه گوگل]این عکس نهایی اثبات خیانت شوهرش بود

4. Her husband never knew of her infidelity.
[ترجمه ترگمان]شوهرش هرگز از بی وفایی او خبر نداشت
[ترجمه گوگل]شوهرش هرگز از خیانت وی نمی دانست

5. This way they would be alerted to Luke's infidelity, but it wouldn't be forced on them.
[ترجمه ترگمان]این طوری به خیانت لوک خبر می دادند، اما آن ها را مجبور نمی کردند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب آنها را به خیانت لوقا هشدار می دهند، اما به آنها اعمال نخواهد شد

6. Vice is immorality. Infidelity is immorality. Treachery is immorality. Inhumanity is immorality. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]فساد اخلاق است infidelity فساد اخلاق است خیانت اخلاق است inhumanity فساد اخلاق است دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]معاون فساد است وفاداری بی اخلاقی است خیانت بی رحمی است غیر انسانی بی رحم است دکتر T P Chia

7. The amazing thing about infidelity is that, for a long time, you don't believe it's happening.
[ترجمه ترگمان]چیز جالب در مورد بی وفایی اینه که، برای مدتی طولانی، باور نمی کنی که این اتفاق افتاده باشه
[ترجمه گوگل]چیز شگفت انگیز در مورد خیانت، این است که مدتهاست باور ندارید که این اتفاق می افتد

8. A frequent cause is marital infidelity.
[ترجمه ترگمان]علت مکرر خیانت زناشویی است
[ترجمه گوگل]علت مکرر کثرت زناشویی است

9. Perhaps she should be reading about infidelity instead of impiety.
[ترجمه ترگمان]شاید او به جای نا دین به بی وفایی خیانت کرده باشد
[ترجمه گوگل]شاید او باید درباره خیانت به جای عدم تقدس باشد

10. There is an issue of marital infidelity.
[ترجمه ترگمان]یک خیانت زناشویی وجود دارد
[ترجمه گوگل]مسئله خیانت به ازدواج وجود دارد

11. Infidelity had become freshly dangerous, potentially much more lethal to a marriage than adultery had been previously.
[ترجمه ترگمان]infidelity به تازگی خطرناک شده بود، به طور بالقوه بسیار خطرناک تر از زنای محصنه شده بود
[ترجمه گوگل]وفاداری تازه به خطر افتاده است، به طور بالقوه کشنده تر از ازدواج نسبت به زنا پیش از آن بوده است

12. Also patron of infidelity and widows; she is invoked against physical abuse.
[ترجمه ترگمان]همچنین حامی خیانت و بیوه ها است؛ او علیه سو استفاده فیزیکی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]همچنین حامی خیانت و بیوه؛ او علیه سوء استفاده فیزیکی است

13. Infidelity is the ultimate betrayal.
[ترجمه ترگمان]Infidelity خیانت نهایی است
[ترجمه گوگل]وفاداری خیانت نهایی است

14. Presentational infidelity is less clear-cut and less readily identifiable than selectivity or measurement distortion.
[ترجمه ترگمان]بیوفایی آشکار کم تر آشکار است و به راحتی قابل تشخیص از انتخاب پذیری یا اعوجاج اندازه گیری است
[ترجمه گوگل]اعتقادات ارائه شده کمتر روشن است و کمتر قابل تشخیص هستند از انتخابی یا اعوجاج اندازه گیری

15. Also patron of divorce, infidelity, and widows.
[ترجمه ترگمان]حامی طلاق، خیانت، و بیوگان
[ترجمه گوگل]همچنین حامی طلاق، خیانت و بیوه ها است

پیشنهاد کاربران

پیمان شکنی

خیانت

عهد شکنی


کلمات دیگر: