خود را به خطر انداختن، با جان خود بازی کردن
dice with death
خود را به خطر انداختن، با جان خود بازی کردن
جملات نمونه
1. You're dicing with death driving at that speed on icy roads.
[ترجمه ترگمان]با این سرعتی که در جاده های یخی پیش می رود، چهار دست و پا می زنی
[ترجمه گوگل]شما با رانندگی مرگ در این سرعت در جاده های یخ زده می ترسیدید
[ترجمه گوگل]شما با رانندگی مرگ در این سرعت در جاده های یخ زده می ترسیدید
2. When young people experiment with drugs, they're dicing with death.
[ترجمه ترگمان]وقتی جوانان با مواد مخدر آزمایش می کنند، با مرگ dicing می شوند
[ترجمه گوگل]وقتی جوانان با مواد مخدر آزمایش می کنند، آنها با مرگ می میرند
[ترجمه گوگل]وقتی جوانان با مواد مخدر آزمایش می کنند، آنها با مرگ می میرند
3. And some have diced with death to make Bond look good.
[ترجمه ترگمان]و برخی از آن ها با مرگ عوض شده اند تا باند را خوب نگاه کنند
[ترجمه گوگل]و بعضی ها با مرگ میجنگند تا باند را خوب ببینند
[ترجمه گوگل]و بعضی ها با مرگ میجنگند تا باند را خوب ببینند
4. Towing drivers are dicing with death, too.
[ترجمه ترگمان]رانندگان Towing نیز با مرگ dicing می شوند
[ترجمه گوگل]همچنین رانندگان تاکسی نیز با مرگ مواجه هستند
[ترجمه گوگل]همچنین رانندگان تاکسی نیز با مرگ مواجه هستند
5. But every day hundreds of ordinary workers dice with death to complete these essential tasks.
[ترجمه ترگمان]اما هر روز صدها نفر از کارگران معمولی با مرگ برای انجام این کاره ای ضروری به سر می برند
[ترجمه گوگل]اما هر روز صدها تن از کارکنان عادی با مرگ برای تکمیل این وظایف ضروری میمیرند
[ترجمه گوگل]اما هر روز صدها تن از کارکنان عادی با مرگ برای تکمیل این وظایف ضروری میمیرند
6. I don't want to dice with death by pissing off this guy.
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام با این یارو عصبانی بشم
[ترجمه گوگل]من نمیخوام با مرگش این پسر با مرگ تلف کنم
[ترجمه گوگل]من نمیخوام با مرگش این پسر با مرگ تلف کنم
7. Don't dice with death by climbing up the mountain in such bad weather.
[ترجمه ترگمان]با بالا رفتن از کوه در چنین هوای بد طاس نکنید
[ترجمه گوگل]با صعود به بالای کوه در چنین شرایط بدی با مرگ تلف نکنید
[ترجمه گوگل]با صعود به بالای کوه در چنین شرایط بدی با مرگ تلف نکنید
پیشنهاد کاربران
جان خود را به خطر انداختن
بازی با مرگ
با آتیش بازی کردن ریسک کردن
کلمات دیگر: