نقص، ترک کردن، مرتد شدن، معیوب ساختن
defected
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. one of our spies has defected to the enemy
یکی از جاسوسان ما به دشمن پناهنده شده است.
پیشنهاد کاربران
فرار کردن، پناهنده ( سیاسی ) شدن
کلمات دیگر:
نقص، ترک کردن، مرتد شدن، معیوب ساختن