کلمه جو
صفحه اصلی

purposelessly


بی داشتن مقصود، ازروی بی مقصودی، بیخود، بیهوده

انگلیسی به فارسی

هدفمند


انگلیسی به انگلیسی

• aimlessly, without a goal, without specific intent

جملات نمونه

1. In talking purposelessly and idly we lose the valuable thing which we cannot afford to lose, and we gain nothing profitable.
[ترجمه ترگمان]در صحبت با purposelessly و بی کار، چیز ارزشمند را از دست می دهیم که نمی توانیم آن را از دست بدهیم، و هیچ چیز سودآوری هم نداریم
[ترجمه گوگل]در صحبت کردن به طور غلط و غلط، ما چیز ارزشمندی را که ما نمی توانیم از دست بدهیم، از دست بدهیم و چیزی سودآور به دست نمی آوریم

2. Do you live busily and purposelessly every day ?
[ترجمه ترگمان]شما هر روز با حرارت و حرارت زندگی می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هر روز باهوش و هدفمند زندگی می کنید؟

3. I only wandered purposelessly about, like one out of his mind.
[ترجمه ترگمان]من فقط در این مورد سرگردان بودم، درست مثل یکی از افکار او
[ترجمه گوگل]من فقط به طور غریزی سرگردان بودم، مانند یکی از ذهنم

4. Let's not purposelessly dispense the aid.
[ترجمه ترگمان]بیا از کمک های اولیه استفاده نکنیم
[ترجمه گوگل]بیایید به طور هدفمند کمک نمیکنیم

5. They are never content with doing only one thing at a time, and they flit from project to project purposelessly.
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز با انجام تنها یک کار در یک زمان راضی نیستند، و آن ها از پروژه به پروژه purposelessly نقل مکان می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هرگز در یک لحظه تنها یک چیز را تحمل نمی کنند و از یک پروژه به طور غلط بیرون می روند


کلمات دیگر: