مارپیچ، مارپیچی بودن، خزیدن، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن
snaking
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. two workers were snaking logs down the hill
دو کارگر تنه ی درختان را به پایین تپه می کشیدند.
پیشنهاد کاربران
ادم اب زیر کاه
کلمات دیگر:
مارپیچ، مارپیچی بودن، خزیدن، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن