(انگلیس و امریکا - پروتستان های هوادار ساده سازی مراسم و زندگی کلیسایی و سختگیری مذهبی و اخلاقی) پیوریتن، پاکدین، (p کوچک) آدم سختگیر در امور مذهبی و اخلاقی، بنیاد گرای (مذهبی)، خشکه مقدس، فرقه ای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودند وطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan
(انگلیس و امریکا - پروتستان های هوادار ساده سازی مراسم و زندگی کلیسایی و سختگیری مذهبی و اخلاقی) پیوریتن، پاکدین، (p کوچک) آدم سختگیر در امور مذهبی و اخلاقی، بنیاد گرای (مذهبی)، خشکه مقدس، فرقه ای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودند وطرفدار سادگی در نیایش بودند
انگلیسی به فارسی
فرقه ای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودند وطرفدار سادگی در نیایش بودند، پاک دین
خالص
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: any of a group of Protestants that originated in England in the sixteenth century and were politically powerful there and later in the United States, and who believed in simple religious ceremony, strict moral discipline, and persecution of dissent.
• (2) تعریف: (often l.c.) one who is excessively strict in morality, as in sexual matters.
• متضاد: sybarite
• متضاد: sybarite
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or relating to the Puritans.
• مشابه: puritanical
• مشابه: puritanical
• (2) تعریف: (often l.c.) excessively strict in morality.
• مشابه: celibate, puritanical
• مشابه: celibate, puritanical
• one who is strict on religious issues; one who is strict on moral issues; one who supports modesty and simplicity
strict on religious and moral issues, supporting modesty and simplicity
you refer to someone as a puritan when they live according to strict moral or religious principles, especially by avoiding physical pleasures. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. ...puritan morality.
strict on religious and moral issues, supporting modesty and simplicity
you refer to someone as a puritan when they live according to strict moral or religious principles, especially by avoiding physical pleasures. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. ...puritan morality.
جملات نمونه
1. His dissolute life is inconsistent with his puritan upbringing.
[ترجمه ترگمان]زندگی dissolute با تربیت puritan منافات دارد
[ترجمه گوگل]زندگی نابجا او با تربیت خالصانه او متناقض است
[ترجمه گوگل]زندگی نابجا او با تربیت خالصانه او متناقض است
2. His dissolute life is inconsistent with his Puritan upbringing.
[ترجمه ترگمان]زندگی dissolute با تربیت Puritan ناسازگار است
[ترجمه گوگل]زندگی غیر انسانی او با پرورش خلق پورییتان متناقض است
[ترجمه گوگل]زندگی غیر انسانی او با پرورش خلق پورییتان متناقض است
3. Paul was someone who certainly had a puritan streak in him.
[ترجمه ترگمان]پل کسی بود که رگه puritan داشت
[ترجمه گوگل]پولس کسی بود که مطمئنا در او خالی بود
[ترجمه گوگل]پولس کسی بود که مطمئنا در او خالی بود
4. The playboy and the puritan made an odd couple, but they could use each other.
[ترجمه ترگمان]جوان playboy و the یک زوج عجیب و غریب تشکیل می دادند، اما می توانستند از یکدیگر استفاده کنند
[ترجمه گوگل]Playboy و puritan یک زن و شوهر عجیب و غریب ساخته شده، اما آنها می توانند از یکدیگر استفاده کنند
[ترجمه گوگل]Playboy و puritan یک زن و شوهر عجیب و غریب ساخته شده، اما آنها می توانند از یکدیگر استفاده کنند
5. Suddenly the climate was imbued with a new Puritan ethic, not the work ethic but the breeding ethic.
[ترجمه ترگمان]ناگهان آب و هوا پر از اخلاق پیرایشگر جدید بود، نه اخلاق کاری بلکه اصول اخلاقی پرورش
[ترجمه گوگل]ناگهان آب و هوا با یک اخلاق جدید پوریتین، نه اخلاق کار بلکه اخلاق پرورش، پررنگ شد
[ترجمه گوگل]ناگهان آب و هوا با یک اخلاق جدید پوریتین، نه اخلاق کار بلکه اخلاق پرورش، پررنگ شد
6. However, despite this frontal Puritan assault, the popular religious culture of the pre-war period survived.
[ترجمه ترگمان]با این حال، علی رغم این تهاجم Puritan، فرهنگ مذهبی محبوب دوران پیش از جنگ جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]با این وجود، علی رغم این حملۀ فروپاشی پوریتین، فرهنگ مذهبی محبوب در دوره پیشاور جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]با این وجود، علی رغم این حملۀ فروپاشی پوریتین، فرهنگ مذهبی محبوب در دوره پیشاور جان سالم به در برد
7. She came from a very serious, Puritan family.
[ترجمه ترگمان]از خانواده ای بسیار جدی و پیرایشگر بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او از یک خانواده بسیار جدی، Puritan آمد
[ترجمه گوگل]او از یک خانواده بسیار جدی، Puritan آمد
8. However, he was accepted as being a Puritan leader within the mainstream of Reformed tradition.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او به عنوان یک رهبر پیرایشگر در مسیر اصلی سنت اصلاح شده پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]با این حال، او به عنوان یک رهبر Puritan در جریان اصلی سنت اصلاح طلب پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]با این حال، او به عنوان یک رهبر Puritan در جریان اصلی سنت اصلاح طلب پذیرفته شد
9. He was also a hypocrite, a puritan, and a racist.
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک ریاکار، یک puritan و یک نژاد پرست بود
[ترجمه گوگل]او همچنین منافق، یک خائن و یک نژادپرست بود
[ترجمه گوگل]او همچنین منافق، یک خائن و یک نژادپرست بود
10. He remained a Scandinavian puritan, less humourous than Bergman, certainly more covert about sexuality generally.
[ترجمه ترگمان]او یک puritan اسکاندیناوی، کم تر از Bergman، باقی ماند و به طور کلی به طور کلی مخفی تری در مورد تمایلات جنسی بود
[ترجمه گوگل]او همچنان یک خالق اسکاندیناوی است، که کمتر از هولناکی از برگمن است، مطمئنا در مورد جنسیت عموما پنهانی است
[ترجمه گوگل]او همچنان یک خالق اسکاندیناوی است، که کمتر از هولناکی از برگمن است، مطمئنا در مورد جنسیت عموما پنهانی است
11. Put another way, puritan values helped to create an audience receptive to programs for the improvement of man's estate.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ارزش های puritan به ایجاد شنونده برای بهبود دارایی انسان کمک کردند
[ترجمه گوگل]راه دیگر، ارزش های خالصانه به ایجاد یک مخاطب پذیرفته به برنامه ها برای بهبود املاک مرد کمک کرد
[ترجمه گوگل]راه دیگر، ارزش های خالصانه به ایجاد یک مخاطب پذیرفته به برنامه ها برای بهبود املاک مرد کمک کرد
12. Such ideas, so distant from the old Puritan concepts of afterlife in heaven, became part of his transcendentalist package.
[ترجمه ترگمان]این عقاید، که از مفاهیم قدیم پیرایشگر از زندگی پس از مرگ در بهشت فاصله داشت، بخشی از بسته transcendentalist او شد
[ترجمه گوگل]چنین ایده هایی، چنان دور از مفاهیم قدیمی پیاتین پس از مرگ در بهشت، به بخشی از بسته متعالی خود تبدیل شد
[ترجمه گوگل]چنین ایده هایی، چنان دور از مفاهیم قدیمی پیاتین پس از مرگ در بهشت، به بخشی از بسته متعالی خود تبدیل شد
13. He was neither a hypocrite nor a puritan.
[ترجمه ترگمان]او نه ریاکار بود و نه یک puritan
[ترجمه گوگل]او نه منافق و نه خالق بود
[ترجمه گوگل]او نه منافق و نه خالق بود
14. She's hardly the type for an old puritan like you, Karelius.
[ترجمه ترگمان]اون برای یک puritan قدیمی مثل تو نیست، Karelius
[ترجمه گوگل]او به سختی نوعی برای یک پیریتین قدیمی مثل شما، Karelius است
[ترجمه گوگل]او به سختی نوعی برای یک پیریتین قدیمی مثل شما، Karelius است
15. Detractors call it Wahhabism, after the 18th-century puritan reformer whose family alliance with the Al Sauds laid the foundation for their eventual conquest of Arabia.
[ترجمه ترگمان]مخالفان آن را وهابیت می نامند، پس از اصلاح طلب مذهبی قرن ۱۸ که اتحاد خانواده آن ها با آل Sauds اساس فتح نهایی عربستان را پی ریزی کرد
[ترجمه گوگل]بازدارنده ها آن را وهابیت می نامند، پس از اصلاح طلبان قرن نوزدهم که اتحاد خانواده اش با آل سعود، پایه و اساس برای تسخیر آن در عربستان بود
[ترجمه گوگل]بازدارنده ها آن را وهابیت می نامند، پس از اصلاح طلبان قرن نوزدهم که اتحاد خانواده اش با آل سعود، پایه و اساس برای تسخیر آن در عربستان بود
کلمات دیگر: