(شیمی) پورین، پیورین (ترکیب بی رنگ و بلورین و آلی به فرمول c5h4n4)
purine
(شیمی) پورین، پیورین (ترکیب بی رنگ و بلورین و آلی به فرمول c5h4n4)
انگلیسی به فارسی
پورین
(شیمی) پورین، پیورین (ترکیب بی رنگ و بلورین و آلی به فرمول C5H4N4)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an organic substance from which is derived compounds such as caffeine and uric acid.
• (2) تعریف: any of several derivatives of this substance, esp. the bases that compose nucleic acids such as adenine and guanine.
• double-ring compound found in nucleic acids, heterocyclic compound made up of pyrimidine and imidazole rings (biochemistry)
جملات نمونه
1. Weight reduction, purine restriction, and cessation of ethanol use should be accomplished.
[ترجمه ترگمان]کاهش وزن، محدودیت پورین و توقف مصرف اتانول باید انجام شود
[ترجمه گوگل]کاهش وزن، محدود کردن پورین و قطع مصرف اتانول باید انجام شود
[ترجمه گوگل]کاهش وزن، محدود کردن پورین و قطع مصرف اتانول باید انجام شود
2. Dietary purine intake may provide a significant source of uric acid.
[ترجمه ترگمان]دریافت مکمل های رژیمی می تواند منبع قابل توجهی از اسید اوره را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]مصرف پورین های غذایی ممکن است منبع مهم اسید اوریک باشد
[ترجمه گوگل]مصرف پورین های غذایی ممکن است منبع مهم اسید اوریک باشد
3. Purines protected by Jun are denoted by asterisks whose size correlates with the degree of protection.
[ترجمه ترگمان]purines حفاظت شده توسط جون با asterisks نشان داده می شوند که اندازه آن ها با درجه حفاظت مرتبط است
[ترجمه گوگل]Purines توسط Jun حفاظت شده توسط ستاره ها مشخص می شود که اندازه آنها با درجه حفاظت ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]Purines توسط Jun حفاظت شده توسط ستاره ها مشخص می شود که اندازه آنها با درجه حفاظت ارتباط دارد
4. The analytic method ( HPLC ) of purine compounds content in beer was developed.
[ترجمه ترگمان]روش تحلیلی (HPLC)از ترکیبات پورین در آبجو تولید شد
[ترجمه گوگل]روش تجزیه و تحلیل (HPLC) ترکیبات پورین در آبجو توسعه داده شد
[ترجمه گوگل]روش تجزیه و تحلیل (HPLC) ترکیبات پورین در آبجو توسعه داده شد
5. Caffeine, a purine alkaloid, is a key component of tea and coffee.
[ترجمه ترگمان]کافئین، یک alkaloid purine، جز کلیدی چای و قهوه است
[ترجمه گوگل]کافئین، آلکالوئید پورین، جزء کلیدی چای و قهوه است
[ترجمه گوگل]کافئین، آلکالوئید پورین، جزء کلیدی چای و قهوه است
6. The purine and pyrimidine may be complexed with a sugar to produce a nucleoside.
[ترجمه ترگمان]پورین و پیریمیدین با یک قند برای تولید a پیوند می خورند
[ترجمه گوگل]پورین و پیریمیدین ممکن است با یک قند برای تولید نوکلئوزید ترکیب شوند
[ترجمه گوگل]پورین و پیریمیدین ممکن است با یک قند برای تولید نوکلئوزید ترکیب شوند
7. Uric acid as the end - product of purine metabolism in human body is excreted through kidney.
[ترجمه ترگمان]Uric اسید به عنوان محصول نهایی متابولیسم پورین در بدن انسان از طریق کلیه دفع می شود
[ترجمه گوگل]اسید اوریک به عنوان محصول پایانی متابولیسم پورین در بدن انسان از طریق کلیه دفع می شود
[ترجمه گوگل]اسید اوریک به عنوان محصول پایانی متابولیسم پورین در بدن انسان از طریق کلیه دفع می شود
8. Gout is caused by abnormal metabolism of purine.
[ترجمه ترگمان]Gout ناشی از متابولیسم غیرعادی پورین است
[ترجمه گوگل]نقرس ناشی از متابولیسم غیر طبیعی پورین است
[ترجمه گوگل]نقرس ناشی از متابولیسم غیر طبیعی پورین است
9. Objective To study the effects E. coli purine nucleoside phosphorylase suicide gene on human gastric cancer MKN-45 cells as well as the bystander effect.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه آثار E coli nucleoside purine phosphorylase phosphorylase در مورد سرطان معده انسان MKN - ۴۵ سلول و نیز اثر تماشاگر است
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر ژن انتسابی فسفوریزاس اکسی کولی پورین نوکلئوزید فسفوریزاس بر سلول های MKN-45 سرطان معده و اثرات جانبی آن
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر ژن انتسابی فسفوریزاس اکسی کولی پورین نوکلئوزید فسفوریزاس بر سلول های MKN-45 سرطان معده و اثرات جانبی آن
10. Conclusion Morphine may affect purine nucleotide metabolism of nerve cells, increase the adenylate and adenosine levels, which may be one of the mechanism of morphine dependence and tolerance.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری مورفین ممکن است بر متابولیسم نوکلیوتیدی پورین از سلول های عصبی تاثیر بگذارد، سطوح adenylate و آدنوزین را افزایش دهد، که ممکن است یکی از مکانیزم وابستگی و تحمل مورفین باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: مورفین ممکن است متابولیسم نوکلئوتیدی پورینی سلول های عصبی را تحت تأثیر قرار دهد، سطوح آدنیلات و آدنوزین را افزایش می دهد که ممکن است یکی از مکانیسم های وابستگی و تحمل مرفین باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: مورفین ممکن است متابولیسم نوکلئوتیدی پورینی سلول های عصبی را تحت تأثیر قرار دهد، سطوح آدنیلات و آدنوزین را افزایش می دهد که ممکن است یکی از مکانیسم های وابستگی و تحمل مرفین باشد
11. A purine analogue, C5H4N4S, that acts as an antimetabolite by interfering with purine synthesis, used primarily in the treatment of acute leukemia.
[ترجمه ترگمان]قیاس تری متیل مشتق شده از پورین، که به عنوان an با دخالت در سنتز پورین عمل می کند، در درجه اول در درمان سرطان مزمن مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]آنالوگ پورین، C5H4N4S، که از طریق تداخل با سنتز پورین، به عنوان یک آنتی متابولیت عمل می کند، که عمدتا در درمان لوسمی حاد استفاده می شود
[ترجمه گوگل]آنالوگ پورین، C5H4N4S، که از طریق تداخل با سنتز پورین، به عنوان یک آنتی متابولیت عمل می کند، که عمدتا در درمان لوسمی حاد استفاده می شود
12. Mustard of acerbity nitrogen of third of purine of Zun of azotic mustard, sulfur, benzene fight tumor medicaments to be able to cause temporary iron bead young cell anaemia is changed.
[ترجمه ترگمان]Mustard of نیتروژن سوم از مخلوطی از Zun azotic، گوگرد، گوگرد، و benzene که در حال مبارزه با تومور هستند، قادر به ایجاد مانع موقت ناشی از کم خونی ناشی از کم خونی در سلول جوان هستند
[ترجمه گوگل]خردل از نیتروژن آروبیتی سومین پورین زون از داروهای خالص آزوات، گوگرد، بنزن مبارزه با تومور برای ایجاد موج موقت آنتی بیوتیک جوان، تغییر یافته است
[ترجمه گوگل]خردل از نیتروژن آروبیتی سومین پورین زون از داروهای خالص آزوات، گوگرد، بنزن مبارزه با تومور برای ایجاد موج موقت آنتی بیوتیک جوان، تغییر یافته است
13. A nitrogenous molecule, either a PYRIMIDINE or a PURINE, that combines with a pentose sugar and phosphoric acid to form a nucleotide, the fundamental unit of nucleic acids.
[ترجمه ترگمان]یک مولکول nitrogenous، یا a یا a، که با یک قند pentose و فسفریک اسید ترکیب می شود تا یک نوکلیوتید، واحد بنیادی اسیده ای نوکلییک را تشکیل دهد
[ترجمه گوگل]یک مولکول نیتروژنی، یا PYRIMIDINE یا PURINE، که با شکر پنتوز و اسید فسفریک ترکیب می شود تا یک نوکلئوتید تشکیل شود، واحد اساسی اسیدهای نوکلئیک
[ترجمه گوگل]یک مولکول نیتروژنی، یا PYRIMIDINE یا PURINE، که با شکر پنتوز و اسید فسفریک ترکیب می شود تا یک نوکلئوتید تشکیل شود، واحد اساسی اسیدهای نوکلئیک
14. Uric acid stones are not eating high - purine foods, such as animal offal, seafood.
[ترجمه ترگمان]سنگ های اسیدی در حال خوردن غذاهای high مانند پس مانده حیوانات، غذاهای دریایی هستند
[ترجمه گوگل]سنگ اسید اوریک خوراکی های غذای پرین مانند غذاهای خوراکی و غذاهای دریایی نیست
[ترجمه گوگل]سنگ اسید اوریک خوراکی های غذای پرین مانند غذاهای خوراکی و غذاهای دریایی نیست
15. These high - purine foods that you should be eating include peas, beans, spinach, cauliflower, asparagus, and mushrooms.
[ترجمه ترگمان]این غذاهای purine که باید بخورند شامل نخود، لوبیا، اسفناج، گل کلم، مارچوبه و قارچ هستند
[ترجمه گوگل]این غذاهایی که از غذای پرورده شما استفاده می کنند عبارتند از نخود فرنگی، لوبیا، اسفناج، گل کلم، مارچوبه و قارچ
[ترجمه گوگل]این غذاهایی که از غذای پرورده شما استفاده می کنند عبارتند از نخود فرنگی، لوبیا، اسفناج، گل کلم، مارچوبه و قارچ
کلمات دیگر: