فشرده شده، جمع کردن، جیب بری کردن
pursed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• constricted into folds or wrinkles, puckered (about the lips, etc.)
جملات نمونه
1. zary pursed her lips and said, "but not now"
زری لب های خود را غنچه کرد و گفت ((ولی حالا نه)).
کلمات دیگر: