کلمه جو
صفحه اصلی

heeling

انگلیسی به فارسی

سوزش، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of a ship tilting away from the wind (sailing)

جملات نمونه

1. these shoes need heeling
این کفش ها نیاز به پاشنه ی نو دارند.

2. don't go there without heeling yourself!
بدون مسلح بودن آنجا نرو!

3. the wind was strong and the sailboat kept heeling to the left
باد قوی بود و قایق بادبانی مرتبا به چپ خم می شد.


کلمات دیگر: