کلمه جو
صفحه اصلی

glassful


به اندازه ی یک لیوان آب، لیوان پر، مظروف یک لیوان، بقدر یک لیوان

انگلیسی به فارسی

مظروف یک لیوان، بقدر یک لیوان


شیشه ای، بقدر یک لیوان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the quantity a glass can hold when full.

• cupful, full amount that a glass can hold

جملات نمونه

1. the thirsty man drank water glassful after glassful
مرد تشنه لیوان لیوان آب می خورد.

2. She drank two whole glassfuls of orange juice.
[ترجمه ترگمان] اون دوتا لیوان آب پرتقال خورد
[ترجمه گوگل]او دو لیوان آب پرتقال را نوشید

3. An addict might drink it by the glassful and survive.
[ترجمه ترگمان]یه معتاد ممکنه لیوان رو بخوره و جون سالم به در ببره
[ترجمه گوگل]یک معتاد ممکن است آن را با نشاط و زنده نگه دارد

4. One of them even chugged a glassful of the bugs to prove the point.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها حتی یک لیوان پر از حشرات را بیرون کشید تا موضوع را ثابت کند
[ترجمه گوگل]یکی از آنها حتی یک شیشه ای از اشکالات را به اثبات رساند

5. He drew the bottle near, poured out another glassful of brandy, and drank it off.
[ترجمه ترگمان]بطری را نزدیک آورد، گیلاسی دیگر براندی ریخت و آن را نوشید
[ترجمه گوگل]او بطری را به نزدیکی کشید، یکی دیگر از شیشه های برنج را ریخت و آن را نوشید

6. Valentine said she only drank half the glassful.
[ترجمه ترگمان]والانتین گفت که فقط نصف گیلاس را نوشید
[ترجمه گوگل]ولنتاین گفت که او فقط نیمی از شیشه را نوشید

7. Seeing it, he poured out and drank another glassful.
[ترجمه ترگمان]با دیدن آن لیوان را بیرون آورد و گیلاسی دیگر نوشید
[ترجمه گوگل]دیدن آن، او ریخت و دیگر شیشه ای را نوشید

8. Mr. Lorry had been idle a lo and had just poured out his last glassful of wine complete an appearance of satisfaction as is ever to be found in an elderly gentleman of a fresh complexion who has got to the end of a bottle, when a rattling of wheels came up the narrow street, and rumbled into the inn-yard.
[ترجمه ترگمان]آقای لاری بی کار و بی کار مانده بود و تازه آخرین جرعه شراب را که تازه از ته یک بطری رسیده بود بیرون ریخت، که ناگهان صدای چرخ های کالسکه ای از خیابان باریک بالا آمد و به حیاط مهمانخانه غرید
[ترجمه گوگل]آقای کامیون بیکار بود و فقط آخرین گل شیشه ای خود را از بین برده بود و ظاهر رضایت را به نمایش گذاشت، همانطور که همیشه در یک نجیب زاده سالم از یک چهره تازه که در انتهای یک بطری می افتد، هنگامی که یک گربه از چرخ ها به سمت خیابان باریک آمد و به داخل حیاط خلوت وارد شد

9. The champagne, the first sips of which had lifted her spirits, was after a glassful having the opposite effect.
[ترجمه ترگمان]شامپاین، نخستین جرعه که روحیه اش را از دست داده بود، پس از آن که گیلاسی را پر کرد، آن را باز کرد
[ترجمه گوگل]شامپاین، اولین سوپرمن که روحش را بالا برده، پس از یک اثر شیشه ای با اثر متضاد بود

10. Rufus had the last bottle of wine in his left hand and a glassful in his right.
[ترجمه ترگمان]روفوس آخرین بطری شراب را در دست چپ و یک لیوان کامل در سمت راست داشت
[ترجمه گوگل]روفوس آخرین بطری شراب را در دست چپش گذاشت و در سمت راست او شیشه ای بود

The thirsty man drank water glassful after glassful.

مرد تشنه لیوان پشت لیوان آب می‌خورد.



کلمات دیگر: